چکیده:
با به قدرت رسیدن داریوش اول در سال 522 ق.م، بسیاری از اقوم تحت سلطۀ پارسیان علیه او شوریدند که سه مورد از نه شورش انجام شده علیه داریوش، در دو سال اول فرمانروایی او در ایلام اتفاق افتاد. در این مقاله، سعی شده با تکیه بر منابع پارسی باستان، بهویژه کتیبۀ داریوش در بیستون، و همچنین به کمک پژوهشهای جدید و با استفاده از شیوۀ پژوهشهای تاریخی، به بررسی چرایی و ماهیت شورش ایلامیها، در اوایل حکومت داریوش اول پرداخته شود. برای انجام این کار، ابتدا چگونگی شورشهای سهگانۀ ایلامیها علیه داریوش اول تشریح شده و سپس علل و ماهیت این شورشها بررسی خواهد شد. در پایان، نشان داده خواهد شد که برخلاف نظریههای جاری در میان برخی از اندیشمندان تاریخ ایران باستان، به نظر میرسد این شورشها ماهیتی سیاسی و ملیگرایانه داشته باشند.
Following the rise of Darius I to Power in 522 BC، many of countries became rebellious against him. Three of nine of those revolts which took place in first and second years of Darius was in Elam.
In this paper it has been tried based on texts، in particular Bisitun inscription and new research and by using historical method of research to examine the nature of Elamite uprising against Darius. For this purpose in this paper، first the triple Elamite revolts against Darius will be reviewed and then the causes and nature of these revolts will be examined and finally will be showed that in contrast to common view among scholars، historical evidences indicate that Elamites uprising most probably was an Elamites nationalism movement against the Persians، looking for independence and freedom from the Persian yoke.
خلاصه ماشینی:
"علاوه بر آن ، بریان (21-120:Briant, pp)، هینتس (صص : ١٤٦و١٤٠) و تاورنیه ( :٢٠٠٤ ,Tavernier ٢٧) با استناد به نام ایرانی رهبری شورشگران در قیام های اول و دوم ایلامی ها، معتقدند که این شورش ها برای مقابله با پادشاهی داریوش و به رهبری پارسی ها در سرزمین ایلام و با حمایت مردم ایلام انجام شد و دارای ماهیتی ملیگرایانه نبود.
همان طور که قبلا اشاره شد، یکی از دلایل عمدة این پژوهشگران در نفی ماهیت ملیگرایانۀ این قیام ها، نام ایرانی رهبری قیام ها در مورد اول و دوم است ؛ این در حالی است که به نظر میرسد هم زیستی طولانیمدت پارسی ها و ایلامی ها هم در سرزمین انشان و حتی در شوش در دورة ایلام نو (٢٤٣ :٢٠١١ ,Tavernier)، و همین طور تاثیرات متقابل فرهنگی بین این دو قوم ، در این چشم انداز مغفول مانده است ؛ زیرا با توجه به ارتباطات فرهنگی درازمدت بین این دو قوم و تاثیرات متقابل فرهنگی بین آنان ، نام ایرانی رهبران شورشگران به تنهایی نمیتواند به معنای رهبری قیام توسط پارسیها باشد.
به دیگر سخن ، صرف داشتن نام ایرانی، به معنای پارسی بودن نیست ؛ زیرا حضور درازمدت پارسیها در منطقه و در میان ایلامی ها و تأثیرات متقابل فرهنگی بین این دو قوم ، باعث میشود که نتوان بر اساس نام های افراد دربارة قومیت آنها قضاوت کرد، به خصوص که داریوش به طور مشخص دربارة آسینه که نامی ایرانی است ، از وی به عنوان یک ایلامی نام میبرد، نه یک پارسی (برای رابطه پارسی ها با ایلامی ها نگاه کنید به : ایمان پور و علیزاده ، ١٣٩١: ٢١-٣٨؛ ایمان پور و علیزاده ، ١٣٩٠: ٥١-٧٧؛ ,Henkelman ;٢٠١١ ,Root ;١٩٩٩ ,2011b ,Waters ;٢٠٠٥ ,Potts ;٢٠١١ ,Zournatzi ;٢٠٠٨ ,٢٠١١ )."