چکیده:
-
خلاصه ماشینی:
"صورت خود در آینة دل خویش به توان دید از آن که در گل خویش بگسل آن سلسله که پیوسـتــــی که ز گل دور چون شــدی رستــــی وآن که گل مظلم است و دل روشن گل تــــو گلخن است و دل گلشـــن هرچه روی دلـــت مصــــفاتـــر زو تجلی ترا مهیاتر (سنایی ،١٣٧٤: ٦٩) حق همی گوید نظرمان بر دل است نیست بر صورت که آن آب و گل است تو همی گوئی مرا دل نیز هست دل فراز عرش باشد نی به پست در گل تیره یقین هم آب هست لیک از آن آبت نشاید آب دست زآن که گر آب است مغلوب گل است پس دل خود مگو کاین هم دل است آن دلی کز آسمان ها برتر است آن دل ابدال یا پیغمبر است پاک گشته آن ز گل صافی شده در فزونی آمده وافی شده ترک گل کرده سوی بحر آمده رسته از زندان گل بحری شده آب ما محبوس گل ماندست همین بحر رحمت جذب کن ما را ز طین (مولوی،١٣٦٥: ب ٢٢٤٤ به بعد) هر چقدر بیشتر صیقل یابد، روشنایی بیشتر خواهد بود: سوی حق شاهراه نفس و نفس آینــه دل زدودن آمــــد و بـــس آینة دل ز رنگ کفر و نفـاق نشود روشن از خــلاف و شقـاق صیقل آینه یقین شماســــت چیست محض صفاء دین شماست (سنایی ،١٣٧٤: ٦٨) هر کسی ز اندازة روشندلی غیب را بیند به قدر صیقلی هر که صیقل بیش کرد او بیش دید بیشتر آمد بر او صورت پدید (مولوی،١٣٧٥: دفترچهارم، ب ٢٩٠٨ به بعد) در دفتر نخست مثنوی، در قصة «مری کردن رومیان و چینیان در علم نقاشی و صورتگری»، هنر رومیان را که به جای صورتگری، خانه را جلا دادند، باعث برتری آنها در مسابقه دانسته است : رومیان آن صوفیان اند ای پدر بی ز تکــرار و کتـــاب و بــی هنـــر نیک صیقل کردهاند آن سینه ها پاک از آز و حرص و بخل و کینه ها آن صفای آینه وصف دل است صــــورت بی انتهــــا را قابـــل است ( همان: دفتر نخست ،ب ٢٤٨٩ به بعد) ٢-٥- ناهمگونی ها در این بررسی موازی، به مواردی برخوردیم که خاص مثنوی است و در حدیقه دیده نمی شود؛ نفس در داستانهای مثنوی، بیشتر از حدیقه جلوه دارد، آن گونه که مخاطب از نخستین داستان دفتر اول تا آخرین داستان دفتر ششم ، هنر بیان و سحر کلام مولوی را لمس می کند؛ شاید بدان جهت که مطالب مثنوی، گزارش تجربه ها و هیجانهای روحی مولاناست ."