چکیده:
با توجه به اهمیت موضوع کاهش و یا افزایش جمعیت از جهات مختلف علمی، فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی در این مقاله تلاش داریم بابیان نظرات فقها و مبانی آنها در مباحث کنترل جمعیت و تنظیم خانواده، رای صحیح در مخالفت یا موافقت با کنترل موالید را برگزینیم. لذا در این راستا پس از تبیین چهار نظریه اصلی در حوزه جمعیتشناسی آرای فقهای مسلمان که به نحوی منطبق بر هر یک از آنهاست، مورد تحلیل قرار میگیرد. از آنجایی که اسلام در هیچ موردی دستور صریح و اکید مطلق (وجوب یا حرمت) برای افزایش یا کاهش جمعیت صادر نفرموده است، خطمشی کلی و نهایی با توجه به اصول کلی اسلام و بر اساس مقتضیات زمان و مکان و شرایط جامعه اسلامی تعیین میگردد. این وظیفه خطیر به عهده حاکم اسلامی است که با صدور حکم حکومتی برای حفظ نظم عمومی و بنابر مصالح و مفاسدی که تشخیص میدهد، با وضع مقررات جدید و صدور دستورهای موردی به تنظیم امور جامعه همت گمارد و ضمن حفظ اصول به نیازهای خاص زمان و مکان پاسخ میدهد. لذا انطباق نظریه جمعیت متناسب با اسلام اثبات میگردد.
To give attention to importance of decrease or increase of human population at different aspects (scientific، cultural، social، political and economic) we try in this article to choose the best idea، to agree or disagree with birth control، to take into consideration of jurisprudences ideas and their basis. So we will analyze it، after explanation of four main ideas about population، in the opinion of Muslim jurisprudences that is conforming to each of them. Anyway، Islam never had ordered about increasing or decreasing population، explicitly and clearly، so the final strategy will he determined in respect to Islamic principles and doctrines and time and place necessities and social conditions. This important duty in this responsibility of Islamic ruler، that issues “The governor rule” to keep the public discipline، and orders new rules and occasional laws to regulate the social affairs، based on the interests and mischievous that determines، and reacts to special needs of time and place، while keeping the basis. It proves that Islam conforms to the theory of proportional population.
خلاصه ماشینی:
"٣-٣- تأییدات عقلی از نظر عقلی نیز داشتن فرزندان زیاد مقید به مسائلی خواهد بود کـه هـر عقـل سـلیمی آن را تـدبیر میکند، به عنوان مثال ، در صورتی که پدر به علت شرایط محیطی، اجتماعی و یا موقعیت شـغلی نتوانـد بـه تربیت آنان رسیدگی نماید یا مادر، توان بارداریهای پیاپی را نداشته باشـد یـا بچـه هـای نـاقص الخلقـه و عقب افتاده یا مبتلا به بیماریهای خونی را متولد نماید؛ در این صورت داشـتن فرزنـدان زیـاد جامعـه را بـا مشکلات عدیده مواجه خواهد نمود، یا اگر در منطقه ای که به علت عوارض جانبی، کنترل جمعیـت اعمـال میشود، طرفداران حق کم شده و مخالفان اسلام زیاد گردند؛ در این صورت هرچند ازدیاد جمعیت ، خالی از عوارض نیست ، اما لازم و واجب میشود تا در این منطقه جمعیت مسلمانان زیاد گشته ، حق بر باطل غلبـه نماید، زیرا غلبه باطل از هر عوارض و مفسده ای زیان بارتر است .
اما همـه سـخن در بعد نوعی و اجتماعی آن است که آیا اگر حکومت خود را در برابر افزایش بیرویه جمعیت جهت بـرآورده کردن خواسته های آنان ، عاجز و ناتوان دید، میتواند قـانونی وضـع کنـد و تعـداد فرزنـدان هـر خـانواده را به تناسب امکانات خود محدود کند؟ یا اگر طرفداران حق کم شوند و مخالفان دین اسلام زیاد شوند، باوجود این که ازدیاد جمعیت خالی از عوارض نیست ، میتواند فرمان افزایش جمعیت را صادر نماید یا خیر؟ آنچه به نظر میرسد، این است که حکومت از این اختیار برخوردار است ، زیرا اولا هر تکلیفی حقـی را در پی دارد و اگر حاکم در حکومت خود نسبت به مردم مکلف به تکالیف شده قهرا حق تحدید یا تکثیر آنها را نیز دارد."