چکیده:
در تحقیق حاضر به بررسی و مقایسه ی نقش کنشـگر یـاور در چهـار داسـتان غنـایی «ویس ورامین » فخر الدین اسعد گرگانی، «لیلی و مجنون » و «خسرو و شیرین » نظـامی و «یوسف و زلیخا»ی جامی پرداخته شـده اسـت . ابتـدا هـر داسـتان بـا اسـتفاده از زنجیره های روایی گریماس توصیف شده سپس شخصیت یاور در تمام موقعیـت هـای حضور خود در هر داستان مورد تحلیل قرار گرفته اسـت . آنگـاه کنشـگران یـاور بـر اساس میزان حضور خود در زنجیره های روایی با یکدیگر مقایسـه شـده انـد و بـرای رسیدن به نتیجه ی نهایی مربع معنایی گریماس برای هر داستان رسم شده تـا مشـخص شود که هر کنشگر یاور تا چه حـد در تحـول اساسـی داسـتان نقـش داشـته اسـت . مقایسه ی چهار مربع معنایی، وجود عشق مجازی را در دو روایت «ویـس و رامـین » و «خسرو وشیرین » نشان میدهد و کنشگران یاور این منظومه ها نیز در زنجیره ی پیمـانی توانسته اند امکان وصال را فراهم کنند، اما ترسـیم مربـع معنـایی در روایـت «لیلـی و مجنون »، عشق عذری و در «یوسـف و زلیخـا»، عشـق روحـانی را نشـان مـیدهـد. کنشگران یاور این روایات در تحول اصلی داستان نقش نداشته و در زنجیره ی پیمـانی موفق نیستند، به این دلیل که تحـول قهرمانـان (فاعـل ) در دو داسـتان اخیـر، امـری شخصی و درونی است که به دست خودشان انجام میگیرد.
خلاصه ماشینی:
"آنگـاه کنشـگران یـاور بـر اساس میزان حضور خود در زنجیره های روایی با یکدیگر مقایسـه شـده انـد و بـرای رسیدن به نتیجه ی نهایی مربع معنایی گریماس برای هر داستان رسم شده تـا مشـخص شود که هر کنشگر یاور تا چه حـد در تحـول اساسـی داسـتان نقـش داشـته اسـت .
ک: حـدائق شیرازی:١٣٦٣؛ آیتی:١٣٥٣؛ فاطمی، درپر: ١٣٨٨) چو بر شاپور خواند این داستان را سبک بـوسیـده شاپـور آستــــان را که از تدبیر ما رای تـو بیش اسـت هـمه گفتار تو بر جای خویش است (نظامی، ١٣٣٣: ١٥٤) شاپور در دوازده موقعیت حضور خود، یازده بار در الگوی گریماس در نقش یـاور ظاهر میشود و فقط در آخرین موقعیت گیرنده اسـت و خسـرو بـه پـاس خـدمات و حمایت های فراوان شاپور، همایون یکی از هفت ندیمه ی خاص شیرین را به عقد او در میآورد و پادشاهی ارمنستان را به وی میدهد.
(احمـدی، ١٣٨٥: ١٦٢؛ تایسون ، ١٣٨٧: ٣٦٦-٣٦٧) در زنجیره ی اجرایی درباره ی کارکردها و کنش های ویـژه ی داستان که قهرمان برای رسیدن به هدف انجام میدهد، بحث مـیشـود و در زنجیـره ی انتقالی به این موضوع پرداخته میشـود کـه آیـا در پایـان داسـتان آن وضـعیت آرام و متعادلی که در موقعیت آغازین بر زندگی اشخاص داستان حاکم بوده برقرار میشود و بینظمیای که در اثر حوادث داستان به وجود آمده ، از بـین مـیرود یـا نـه ؟ بـه نظـر گریماس در بسیاری از داستان ها سیر حوادث به سوی ایجاد آرامـش و تعـادل اسـت ."