چکیده:
شاید بتوان مهم ترین بحث از مباحث کلام، فلسفه و عرفان نظری را، بحث درباره توحید و حقیقت آن دانست. در این بین دیدگاه ها و اختلاف نظرهای بسیاری بین اهل کلام و فلاسفه و عرفا وجود دارد که کتاب های بسیاری در این عرصه به آنها اختصاص داده شده است. اهل کلام و فلاسفه مشاء، به بینونت خالق و مخلوق رای داده اند؛ متفکران اشراقی به نوعی وحدت معتقدند که کثرت را شامل می شود. موسس حکمت متعالیه به تبع فهلویون، وحدت تشکیکی و سپس به تبع اهل عرفان، نوعی از وحدت شخصی وجود را مطرح کرد. عرفا نیز وحدت شخصی وجود را رای ادق می دانند. یکی از متفکران معاصر، یعنی استاد محمدتقی جعفری نیز در آثار خود به طور پراکنده به این مسئله پرداخته و در ظاهر امر به مخالفت های بسیار و اشکال های متعددی در مقابل دیدگاه وحدت وجود همت گمارده است. ما در این مقاله، ضمن طرح اشکال های ایشان، به بازسازی دیدگاه وی در زمینه «ارتباط خالق و مخلوق» پرداخته ایم و به این نتیجه رسیده ایم که باید به نظریات استاد جعفری در دو مقام توجه کرد. ایشان در مقام نخست با نگاه پانته ایستی به نقد «وحدت وجود» عرفا می پردازد، حال آنکه در ایستار دوم از حیات علمی خویش، به دیدگاه عارفان نزدیک شدند و وحدت شخصی وجود را پذیرفتند.
Perhaps، “unity” and “truth” can be regarded as the most controversial topics in the area of theology، philosophy and theoretical mysticism. Meanwhile، there are lots of views and differences of opinion between theologians، philosophers and mystics to which many literatures are dedicated. Theologians and Peripatetic philosophers have voted separation (Beynoonat) of Creator and Creature; Eastern visionaries believe in some kinds of unity including multiplicity. By following Fahlavyoon and mystics، the founder of “Transcendental Wisdom” (Hekmat e Motalie) propounded the Tshkiki unity and then a kind of hypostatic unity of beings (vahdat e shakhsi)، respectively. Mystics also regard the hypostatic unity of beings as the most accurate vote. One of the contemporary thinkers، Professor Mohammad TaqiJafari، has also discussed this subject anywhere in his books، and apparently is in opposition to the hypostatic unity of being. In this article، we bring up and review his points of view as well as recognize his prospective on the "relationship between Creator and creature". We concluded that Professor Jafari's views have to be considered in two aspects. He cash the "Unity of Being" by pantheism looking in first position، while in the second perspective view of his scientific life accept the Personal unity of being.
خلاصه ماشینی:
نکتۀ ديگري که علامه جعفـري بـه آن توجـه کـرده انـد، ايـن اسـت کـه تقريبـا تمـام استدلال هايي که در اثبات وحدت وجود بيان شده است ، تلاش هايي بوده اند کـه در جهـت چاره جويي در مقابل دوئيت ها انجام گرفته اند (جعفري، ١٣٧٣، ج ١: ٢٩٨).
طبق بيان استاد جعفري، وحدت موجود و وحـدت وجـودي کـه بـه وحـدت موجـود بازگشت ميکند، با چنين مبنايي (يعني مسبوقيت عالم به عدم ) اختلاف دارد، زيرا حقيقـت خدا و موجودات يکي است و موجودات در ذات و هستي خداوندي موجودند، پس لازمـۀ وحدت موجود، ازليت موجودات است (جعفري، ١٣٧٦، ج ٢: ٧١) در حاليکـه بـر مبنـاي آيات و روايات ، جميع مخلوقات مسبوق به نيستي هستند و خداي متعال آنها را بـا مشـيت و ارادة مطلقۀ خويش به عرصۀ هستي وارد کرده است .
در اين موضع ، بـه مبـاحثي مـيپـردازيم کـه علامه جعفري پيرامون برخي از مقدمات و استدلال هاي وحدت وجود مطرح کرده است و تلاش ميشود تا با توجه به بستر بحث بازسازي شود.
لذا اشکال نخست ايشان به قاعدة الواحد اين اسـت کـه اساسـا چنـين واحد حقيقي که جداي از ديگر واحدها باشد، در عالم خارج نيست ، تا بتـوانيم بـه صـدور يکي از ديگري حکم کنيم .