چکیده:
علم غیب پیامبران و ائمه ع از موضوعات چالشی است که همواره ذهن دانشمندان اسلامی به ویژه علماء کلام را به خود معطوف داشته و سوالاتی را برانگیخته است . این مقاله نگاهی گذرا بر آیات و روایات اثباتی و نافیه علم غیب دارد و نظر نویسنده بر آن است که علم غیب ائمه ع استقلالی نبوده و به الهام الهی و بالعرض و تبعی است . طبعا این علم غیب جامع و گسترده است . با این تفاوت که امام هر وقت اراده کند چیزی را بداند به اذن الهی به آن آگاه خواهد شد. در نتیجه علم غیب اهل بیت ع در راستای علم غیب الهی و برگرفته از معدن وحی است .
خلاصه ماشینی:
"مرحوم علامه طبرسی ر مینویسد: «هر کس اعتقاد داشته باشد که غیر خداوند سبحان در این صفت شریک وی اسـت از دیـن اسلام خارج است اما خبرهای غیبـی کـه از امیرالمـؤمنین ع در خطـب ملاحـم و غیـر آنهـا نقل شده است و آنچه از این قبیل اخبارات غیبی که از فرزندان وی نقل شده همـه آنهـا تحقیقـا برگرفته شده از علوم غیبی رسول خداست ص که خداوند او را به آنها آگاه کرده و صحیح نیست به کسی که این اخبار را از ائمه ع نقل میکند نسبت داده شود کـه او معتقـد بـه علـم غیـب ائمه ع است .
مرحوم علامه طباطبـاییر از ایـن نظریـه جانـب داری مینماید و مینویسد: «آیه کریمه ان الله عنده علم الساعه در دلالت بر انحصار علم غیب بـه خـدای متعـال تنهـا نیست بلکه آیات دیگری در قرآن کریم به همین معنا دلالت دارند مانند آیه (وعنده مفاتح الغیب لا یعلمها الا هو) جز این که آیات نامبرده مطلقات هستند و اطلاق آنها با صـریح آیـه ٢٦ و ٢٧ 1 جن تقیید شده است .
احادیث نافیه پارهای روایات به نفی علم غیب از ائمه ع پرداخته اند، مانند: عن ابن المغیرة قال: کنت أنا و یحیی بن عبد الله بن الحسن عند أبی الحسن ع فقال له یحیی جعلت فداک إنهم یزعمون أنک تعلم الغیب فقال سبحان الله ضع یدک علی رأسی فو الله ما بقیت شعرة فیه و لا فی جسدی إلا قامت ثم قال لا و الله ما هی إلا وراثۀ عن رسـول الله ص 3 ابی مغیره گفت : من و یحیی بن عبدالله نزد امام کـاظم ع بـودیم ."