چکیده:
چکیدهپژوهش حاضر با هدف یافتن ژرفساختهای تمرکززدایانه بهسراغ افسانههای عامیانهی ایرانی رفتهاست تا با کنکاش در آنها این ظرفیتهای نهفته را آشکارسازد. بنابر یافتههای پیاژه، تمرکززدایی- تمرکزگرایی اصلیترین ژرفساخت ذهنی کودک است که بنابر پیشنهاد خسرونژاد در قالب شگردهایی ویژه در ادبیات کودک نمودمییابد. ضرورت این پژوهش، در ادامهی نظریهی معصومیت و تجربه، تسهیل روند استقلالبخشیدن به ماهیت ادبیات کودک است. در این پژوهش ۳۰ افسانه از مجموعه افسانههای انجوی شیرازی برگزیده و با روش تحلیل محتوای کیفی و تلفیقی از قیاس و استقرا، بر پایهی نظریهی معصومیتوتجربه، کاویده شدند. یافتههای این پژوهش نشانداد که از میان شگردهای تمرکززدایانهی معصومیت و تجربه، شگردهای «اغراق» و «پایانخوش» و «سپیدنویسی» در همهی این افسانهها وجودداشتند درحالیکه شگرد «نمای دور و نزدیک» در هیچیک از افسانهها یافتنشد. جلوههای تازهی تمرکززدایی در افسانههای انجوی شیرازی در قالب 1۳ شگرد بهدست آمدند که عبارتاند از: یکصحنه با دو نما، صحنههای همزمان، نمای باز و نمای بسته، زنجیرهی رخدادها (خوشاقبالی و بداقبالی)، رگبار وارونگی، جابهجایی قهرمان، چندمجلسی، غافلگیری، مناظره، برچسب (متضاد یا همسان)، قصهدرقصه، قصههایزنجیرهای و دگردیسی. آنچه در همهی این شگردها سبب تمرکززدایی میشد، نوعی حرکت و غفلتزدایی یا انتظارشکنی بود.
خلاصه ماشینی:
این نظریه ازآن رو که با چشم اندازی تـازه بـه امـور معمـول و کلیشـه ای نگـاه میکند، شباهت هایی با تمرکززدایی دارد و از زاویه هـایی دیگـر بـا آن متفـاوت اسـت ؛ ازجمله اینکه تمرکززدایی به فرایندها و کنش های ذهنـی توجـه مـیکنـد، درحـالیکـه صورت گرایان ، فقط توصیف ها و تصویرپردازیهای مـتن را در نظـر دارنـد و بـه نظـر میرسد به این نکته که تصویرسازی و نمایاندن زاویـه ی تـازه در توصـیف هـای ادبـی، خود، برآمده از کنش های ذهنی است ، توجه ندارند.
پاسخ به پرسش نخست پژوهش برای پاسخ گویی به پرسـش نخسـت پـژوهش و اینکـه چـه شـگردهایی از شـگردهای «معصومیت و تجربه » در افسانه های انجوی دیده میشوند، یافته هایی به دست آمـد کـه خلاصه ی آن ها را میتوان در جدول شماره ی ١ مشاهده کرد: جدول شماره ی ١: شگردهای «معصومیت و تجربه » در افسانه های انجوی شیرازی <رجوع شود به تصویر صفحه> طبق جدول شماره ی ١، در افسانه های انجوی، اغراق ، پایان خوش و سپیدنویسی در همه ی افسانه ها وجود دارد.
نکته ای که به طور کلی میتوان درباره ی سپیدنویسی گفت ، این است که سپیدنویسی یکی از روش های ادبیات کودک در معصومیت و تجربه است که با توجه بـه اینکـه در پایان معصومیت و تجربه هدف و روش ادبیـات کـودک یگانـه انگاشـته مـیشـوند، از تمرکززدایی تفکیک ناپذیر میشود اما همان گونه که خسرونژاد به روشنی بیـان مـیکنـد، تمرکززدایی فرآیندی است که در نوسان با تمرکزگرایی معنا مـییابـد؛ در صـورتی کـه سپیدنویسی با دانش و خیال مخاطب و زاویه دید او پر میشـود؛ بنـابراین ، سپیدنویسـی میتواند گونه ای از تمرکزگرایی را نمایان کند، اما نشانگر رسیدن به تمرکززدایی نیست (نک : خسرونژاد، ١٣٨٢: ٢٢١).