چکیده:
هدف : هدف اصلی این پژوهش بررسی و آزمون الگوی روابط میان عدم استفاده اجباری از اطلاعات و مقوله های فرعی آن با عدم تحمل بلاتکلیفی مقوله های فرعی آن ، با رویکردی شناختی است . روش : این پژوهش توصیفی از نوع همبستگی (با استفاده از تحلیل معادلات ساختاری) است . نوع کار تحقیقاتی، کاربردی است و گردآوری داده ها به روش پیمایشیدر نمونه ای به حجم ٢١٤ نفر از دانشجویان تحصیلات تکمیلی دانشگاه فردوسی مشهد) انجام شده است . یافته ها: نتایج نشان داد حوزه تحصیلی، مقطع تحصیلی، وجنسیت آزمودنیها تاثیریبر میزان متغیرها نداشتند. فرضیه پژوهش در مورد ارتباط متغیرها و شاخص های آن ها با هم و نقش عوامل شناختی در عدم استفاده اجباری از اطلاعات ، همسو با مبانیو پیش نه ی نظری، تایید شد. بر پایه یافته پژوهش میزان عدم تحمل بلاتکلیفی شاخص های این متغیرنزد آزمودنیها بیش از حد متوسط بود. همچنین این پژوهش دو دسته کلی «روان شناختی» و«اطلاعاتی ودانشی» را در بین عوامل شناختی عدم استفاده اجباری از اطلاعات (که البته همگی از نوع فراشناخت هستند) قابل تفکیک دانست . در پایان گزارش کاربردهای این مطالعه و پیشنهادهایی برای پژوهش های آتی برشمرده شده است . این مقاله از چند جهت میتواند اصیل نو باشد. اول موضوع آن که در ایران اولین مطالعه و در سطح بین المللی دومین مطالعه ای است که به عدم استفاده از اطلاعات به عنوان موضوعی مستقل از استفاده از اطلاعات پرداخته است . رویکرد شناختی به این موضوع نیز کاملا اصیل در سطح ملی و المللی است . روش مورد استفاده در تجزیه وتحلیل داده ها (مدل معادلات ساختاری) در حوزه علم اطلاعات و دانش شناسی کمتر مورد استفاده قرار گرفته است .
خلاصه ماشینی:
از طرفی این مسئله در راستای مأموریت های اصلی رشته است ، چراکه از گذشته و به ویژه از نیمه قرن بیستم ، متخصصان حوزه اطلاعات و دانش شناسی در مباحث مربوط به رفتار اطلاعاتی و در نقطه محوری آن نیاز اطلاعاتی، استفاده از اطلاعات و کاربران ، مطالعات بسیاری انجام داده اند که مرور مقالات مربوط به آن ها را میتوان در بررسی نامه های مربوطه مشاهده کرد (بعضی از این بررسی نامه ها عبارت اند از: ,Hewins ;١٩٨٦ ,Dervin and Nilan ;٢٠٠٠ ,b١٩٩٩ ,١٩٩٧ ,١٩٩٤ ,١٩٨١ ,Wilson ٢٠٠٢ ,Cornelius ;١٩٦٩,Allen ;١٩٩٩ ,Bates ;١٩٩٥ ,١٩٩٣ ,Westbrook ;١٩٩٠).
حال باید دید آیا در نتایج به دست آمده از اجرای کمی و ک یفی ابزارهای این مطالعه نزی این سطوح مشابهت نمود خواهد یافت یا خیر؟ به هرروی ، با توجه به شباهت ها و مؤلفه های مشترک بسیار عدم تحمل بلاتکلیفی و عوامل شناختی عدم استفاده اجباری از اطلاعات ، چنانکه در سطور بالا ذکر شد، این پرسش مطرح است که آیا این دو متغیر در آزمونی عملی هم ، به مانند مباحث نظری ، ارتباطی را نشان خواهند داد و اگر بله چه میزان از ارتباط میان آن ها و زیرمجموعه هایشان نمایان خواهد شد.