چکیده:
در این مقاله مقوله نقشی گذرایی موجود بین مقوله نقشی اسناد و فعل مورد بررسی قرار گرفتهاست. این پژوهش که در چارچوب برنامه کمینهگرای بوورز[1] (2002) صورت گرفته، نگاهی متفاوت به ویژگی گذرایی در زبان فارسی دارد. طبق این رویکرد، گذرایی مقولهای جهانی است که در ساختهایی از قبیل ساختهای متعدی معلوم، مجهول و میانه وجود دارد. اگرچه هسته این مقوله نقشی، که میتواند به صورت یک فرافکن بیشینه (گروه گذرایی) نمود یابد، قابلیت اعطای نقش تتایی[2] به جایگاه مشخصگر خود را ندارد، اما در صورت داشتن مشخصههای فی[3] توانایی اعطای حالت مفعولی به مفعول صریح را دارا خواهد بود. طبق تحلیل حاضر و با استناد به دادههای زبان فارسی (همانند زبانهای انگلیسی، آلمانی، ایسلندی، اسکاتلندی، روسی و اوکراینی) عملکرد فعل سبک (فعل پوستهای) لارسن (1988) در زبان فارسی را میتوان به دو گروه نقشی گذرایی و اسناد واگذار نمود .
In this article, it is argued that there is a functional category Tr (Transitivity) located between Pr (Predicate) and V (Verb) which is present in all transitive sentences in the Persian language, regardless of whether they are transitive active, passive or middle. Tr may contain a probe with (object) -features and assign accusative Case. In Persian, like other languages, as Bowers (2002) claims, in contrast to Pr, Tr does not assign a theta-role in its specifier position. Hence, the functions of the traditional light verb category "v" are split between Pr and Tr in Persian, like other languages studied by bowers (2002). Empirical evidence from Persian supports this claim as those from other languages studied by Bowers (2002), such as English, Russian, Scottish Gaelic, Icelandic, Ukrainian, and German. It seems that this approach can analyze the Persian data in an appropriate way.
خلاصه ماشینی:
طبق تحليل حاضر و با اسـتناد بـه داده هـاي زبـان فارسـي (همانند زبان هاي انگليسي، آلماني، ايسلندي، اسکاتلندي، روسي و اوکرايني) عملکرد فعل سبک (فعـل پوسته اي) لارسن (١٩٨٨) در زبان فارسي را ميتوان به دو گروه نقشي گذرايي و اسناد واگذار نمود.
طبق رويکرد بوورز (٢٠٠٢)، رده بندي جهاني فعل ها را ميتوان به صـورت زيـر بيـان نمـود: الف ) افعال متعدي، که شامل ساخت هاي متعدي معلوم ، مجهول و ميانـه هسـتند، داراي يـک موضوع بيروني در گروه اسناد و يک گروه گذرايي به عنوان متمم گروه اسناد مي باشـند؛ و ب ) افعال لازم ، که شامل افعال ناکنشي، که در گروه اسناد داراي موضـوع بيرونـي هسـتند و يـک گروه فعلي را به عنوان متمم گروه اسناد پذيرا ميباشند، و افعـال نـامفعولي کـه فاقـد موضـوع بيروني هستند، اما گروه اسناد يک گروه فعلي را به عنوان متمم خود اختيار کرده است .
راسخ مهند (١٣٩١) در مقاله اي به بررسي ساخت هاي ناگذر و گذرا در زبان فارسي پرداخته و افعال فارسي را در موارد سه گانۀ زير با هم در تقابل قرار داده است : الف ) متعدي بودن : که بـه تقابل ميان افعال لازم و متعدي ميپردازد و فعلي که نياز به مفعول دارد را فعـل متعـدي و در 1.
طبق مطالعات رده شناختي کينان ٢ (١٩٨٥) و تقسيم بندي وي از سـاخت هـاي مجهـول بـه لحاظ نوع فعل معين ميتوان گفت زبان فارسي جزءِ گروه نخست است کـه داراي فعـل معـين 1.