چکیده:
ضعف وجودی مدرک و شدت وجودی مدرک، بزر گ ترین چالش در برابر امکان شناخت
خداست. در نظام فلسفی صدرالمتالهین، این مسئله در دو حوزه شناخت حضوری و حصولی
مطرح می شود. شناخت حضوری، شامل شناخت علت به معلول، شناخت شیء مجرد به ذات
خود و شناخت معلول به علت می شود. دو قسم نخست از قبیل علم حضوری تفصیلی و قسم
سوم از قبیل علم حضوری اجمالی است. در اندیشه صدرالمتالهین، علم حضوری موجودات به
واجب تعالی از دو قسم اول نبوده، از قسم سوم است. ملاصدرا شناخت حصولی ماهوی خدا را
محال و شناخت حصولی اجمالی غیرماهوی را ممکن م یداند. دیدگاه صدرالمتالهین در کنار
عمق و دقتش، برخی کاست یها نیز دارد که در این نوشتار بدان پرداخته ایم.
The fact that the knower is existentially weak and the known existentially strong is the greatest challenge for the possibility of knowing Allah. Mulla Sadra deals with this issue in knowledge by presence as well as in knowledge by acquisition. Knowledge by presence includes the knowledge of cause about its effect, the knowledge of an immaterial thing about itself and the knowledge of an effect about its cause. The first two types are detailed presential knowledge whereas the last is short presential knowledge. According to Sadrian thought, the presential knowledge of existents about the necessary being does not have anything to do with the first two types of presential knowledge; it is from the last type of presential knowledge instead. Mulla Sadra believes that it is impossible to know the essence of Allah through acquired knowledge, though it is possible to obtain non-essential knowledge about Him through short acquired knowledge. Despite being deep and profound, Mulla Sadra’s theory suffers from certain defects and flaws which we will touch on in this inquiry.
خلاصه ماشینی:
"بنابراین، باید خود حقیقت واجب در نفس حاصل شود که مستلزم انقلاب است؛ زیرا حقیقت واجب، منشأ آثار خارجی است و نحوه وجود عینی خاص است؛ بدینمعناکه خارجیت، عین ذات آن است و علم حصولی عبارت از صورت حاصل از شیء در ذهن یا حصول صورت معلوم نزد عقل است و تنها حقیقتی میتواند به این علم دانسته شود که بتواند همانگونه که به وجود خارجی در خارج موجود است، به وجود ذهنی نیز در ذهن موجود گردد؛ یعنی امری باشد که وجود خارجی و ذهنی دو کسوت و جامه زاید بر آن باشد؛ بهگونهایکه گاه در این لباس و زمانی دیگر در آن دیگری قرار گیرد؛ نظیر ماهیات که در اثر ابهام وجودی، درباره وجودی خاص لابشرط بوده، به هر دو وجود میتوانند محقق شوند.
نکته نهم: تصویر ایشان از علم حصولی اجمالی نیز قابل پذیرش نیست؛ زیرا مطابق برخی تعبیرات ایشان، شناخت اجمالی ذات الهی عبارت است از اینکه خداوند متعال را با مفاهیم عام بشناسیم؛ بدین صورت که بدانیم این مفاهیم، مخلوق و مصنوع انسان بوده، خداوند منزه از آنهاست (صدرالدین شیرازی، 1366، ج3، ص54).
دیدگاه صدرالمتألهین در کنار عمق و دقت، برخی کاستیها نیز دارد که به مهمترین آنها اشاره میکنیم: شناخت حضوری اجمالی الهی که به اندازه سعه وجودی خود معلول است، قابل پذیرش نیست؛ زیرا واجبالوجود چون بسیط محض است و بسیط، مرکب از حیثیات، شئون و وجوه گوناگون نیست، یا معلوم بالکنه و یا مجهول بالکل است."