چکیده:
ترجمه عبارت است از انتقال یک سیستم زبانی به زبان دیگر که این امر در تمام سطوح زبانی و فرازبانی صورت می گیرد. همین مسئله در ترجمة قرآن نیز صادق است ؛ زیرا، در ترجمة این کتاب مقدس نیز نباید، عوامل زبانی و عوامل فرازبانی را خدشه دار کرد. برای بررسی این شواهد، دو سوره از قرآن کریم (فاتحه الکتاب و والعصر) با استفاده از چارچوب تحلیلی حتیم و میسن (١٩٩٠) در سطح محدودیت های گفتمانی بر روی سه ترجمة متفاوت از قرآن (دو مترجم مسلمان و یک مترجم مسیحی ) تحلیل شدند. یافته ها نشان می دهد در تحلیل این سورهها بیشترین محدودیت گفتمانی در سطح سازوکار تعدّی بوده است و کمترین آن مربوط به سطح پیوندهای واژگانی است . همچنین ، می توان نتیجه گرفت اگر مترجم مسلط به زبان قرآنی و آشنا با سطوح بلاغی آن باشد، به خوبی می تواند در بیشتر موارد، صورت آیه را حفظ کند و کارش را فقط محدود به افزایش ، کاهش و تکرار معنایی کند ودر ترجمة قرآن با محدودیت کمتری موفق عمل کند.
خلاصه ماشینی:
"با نگاهی به این دو رویکرد متفاوت به ترجمه که در حوزة زبانشناسی به انتقـال و پـذیرش معنا و پیامها پرداخته اند، می توان دریافت که اولین نوع ترجمه (ترجمة ارتباطی ) درواقع ، همان تحلیل گفتمان است ؛ یعنی اساسا به ساختار زبان شفاهی که به شکل طبیعی در زبـان رخ مـی - دهد، توجه می کند و دومین نوع ترجمه (ترجمـة معنـایی )، بـه نـوعی تحلیـل مـتن محـسوب می شود که به ساختار زبان مکتوب می پردازد (ریاضـی ، ٢٠٠٢، بـه نقـل از نـسیمی ، ٢٠٠٨).
در ترجمة آیة اول، اگرچه قرآن ایجاز خود را با کـاربرد بلاغـی اسـتعارة زمـان نـشان داده است ، اما مترجم این ویژگی بلاغی را در ترجمة خود نشان نداده است و همچنین ، بـا افـزایش و بسط یک عبارت به جمله ، علاوهبراینکه سازوکار توزیع اطلاعات قدیم وجدید را برهم زده، دست به تغییر صورت (تعدی) نیز زده است .
افزونبراین ، در تحلیل این سورهها بیشترین محـدودیت گفتمـانی در سـطح سازوکار تعدی است و کمترین آن مربوط بـه سـطح پیونـدهای واژگـانی مـی باشـد؛ بنـابراین ، می توان نتیجه گرفت اگر مترجم مسلط به زبان قرآنی و آشنا با سطوح بلاغی آن باشد، به خوبی می تواند در اکثر موارد صورت آیه را حفظ کند و فقط محـدود بـه افـزایش ، کـاهش و تکـرار معنایی شود و در ترجمة قرآن با محدودیت کمتری موفق عمل کند."