چکیده:
ماسون−اورسل، فیلسوف، شرقشناس و زبانشناس فرانسوی، تحت تأثیر مطالعات تطبیقی در حوزههای زبانشناسی، دینشناسی و اسطورهشناسی، فلسفه تطبیقی را وجهه همت خود ساخت و برای اولین بار این کلمه را وضع کرد. او فلسفه تطبیقی را به مثابه روش در نظر گرفت و نه یک رشته و گرایش مستقل. اورسل با اثرپذیری از جریان غالب پوزیتیویستی در دهههای نخست قرن بیستم درصدد ارتقای سطح فلسفه به سطح پوزیتیویستی برآمد. از این رو به نظر وی فیلسوف تطبیقی باید به آنچه در زمان و مکان یا تاریخ و جغرافیا واقع شده توجه کند و نه به تخیلات و توهمات خود ساخته. در واقع، دادههای فلسفی را باید با توجه به محیطی در نظر گرفت که در آن شکل گرفتهاند. در عین حال اورسل با فروکاستن فلسفه تطبیقی به تاریخ فلسفه و ماتریالیسم تاریخی سخت مخالف بود. نکته دوم آنکه فیلسوف تطبیقی باید نگاه اومانیستی به تمام گونههای انسان فارغ از نژاد، رنگ و ملیت و نیز همه گونههای تفکر داشته باشد و به فرضیات و پیش داوریهای متافیزیکی وقعی نگذارد. روش تطبیقی ماسون اورسل مبتنی بر تشابه است؛ تشابه گاهی بنا به نسبت است و گاه بنا به تناسب. او به تشابه بنا به تناسب نظر دارد که در آن مقایسه بین دو نسبت صورت میگیرد. برای نمونه، یک بار سقراط با کنفوسیوس مقایسه میشود و بار دیگر سقراط به اعتبار نقشی که در سوفیسم یونانی ایفا میکند، با نقش کنفوسیوس در سوفیسم چینی مقایسه میشود، بیآنکه تمایزات آن دو از میان برخیزد. نوع نخست تشابه بنا به نسبت است و دومی بنا به تناسب؛ در اولی رابطه ذاتی و علی بین دو چیز برقرار است؛ در حالی که در دومی علیتی در کار نیست.
خلاصه ماشینی:
درخصوص دیدگاه ماسون−اورسل درباره فلسفه تطبیقی پرسشهای چندی مطرح است که عبارتند از: مقصود وی از فلسفه تطبیقی چیست؟ آیا ماسون− اورسل فلسفه تطبیقی را بسان یک رشته و گرایش مستقل با موضوع و اهداف خاص میپندارد یا اینکه فلسفه تطبیقی را به مثابه روش در نظر میگیرد؟ زمینههای فکری و فرهنگیای که ماسون− اورسل را به فلسفه تطبیقی رهنمون ساخت از چه قرار است؟ آیا زبانشناسی، اسطورهشناسی و دینشناسی تطبیقی به خصوص کارهای ماکس مولر و در کل شرقشناسی را میتوان زمینهساز طرح فلسفه تطبیقی از سوی ماسون −اورسل دانست؟ دغدغه اصلی وی ارتقای سطح فلسفه به سطح پوزیتیویستی بود، کدام جنبه از پوزیتیویسم برای او مهم جلوه میکرد؟ تفاوت فلسفه تطبیقی با تاریخ به خصوص تاریخ فلسفه و ماتریالیسم تاریخی چیست؟ برداشت و تصور پوزیتیویستی ماسون− اورسل از تشابه چیست و چه شباهتها و یا احیاناً تفاوتهایی با نظریه تشابه توماس آکوئیناس دارد؟ چرا ماسون− اورسل از میان تمدنهای موجود تنها به تمدن اروپایی، هندی و چینی پرداخت؟ آیا روش تطبیقی ماسون− اورسل به نسبیگرایی منتهی نمیشود؟ تفاوت روش تطبیقی ماسون− اورسل با آنچه هانری کربن پدیدارشناسی و ایزوتسو روش فراتاریخی میخواند چیست؟ مقصود اورسل از فکت و داده چیست؟ آیا تفاسیری را که از دیدگاه فیلسوفان ارائه میشود، میتوان داده و واقعیت به حساب آورد؟ فلسفه تطبیقی مورد نظر او چه نسبتی با فلسفه جهانی و فلسفه جاودان دارد؟ paul Masson-oursel قبل از توصیف دیدگاه ماسون اورسل درباره فلسفه تطبیقی لازم است مروری بر ساختار کتاب وی داشته باشیم تا از همین ابتدای بحث دورنمای دیدگاه وی مشخص شود.