چکیده:
شیخ مرتضی انصاری از بزرگ ترین فقیهان اصولی إمامیه و یکی از چهره های علمی و فقهی قرون متاخر به شمار می آید. تسلط، ابتکار و ظرافت وی در مسائل اصولی و فقه روایی-استدلالی بجامانده از وی موج می زند. در این میان تحقیقات ارزشمند وی پیرامون «نقد و بررسی سند حدیث» در میراث علمی وی که گویای تسلط و ابتکار وی در علم رجال و اصول نقد حدیث است از یک سو و اهمیت بازخوانی نظام فکری وی در عرصه فقه روایی به ویژه در ابعاد نقد سند حدیث و نیز جایگاه امروزی روش شناسی در علوم، ضرورت پژوهش در این عرصه را بیش از پیش نمایان می سازد. لذا این نوشتار که با تتبع بسیار و به روش توصیفی-تحلیلی در آثار اصولی و فقهی شیخ انصاری سامان یافته، به دنبال ارائه روش شناسی اندیشه نظام مند شیخ انصاری در «شیوه های نقد سند حدیث» در فقه روایی-استدلالی است. بررسی ها نشان می دهد که توجه به ویژگی شخصیتی راویان (همچون اصحاب اجماع، مشایخ الثقات، مروی عنه احمد بن محمد بن عیسی، بنی فضال)، توجه به اضمار حدیث، بررسی اتصال سند، اشاره به مجهول بودن راوی، توجه به اشتراک راویان، انجبار ضعف سند از مهم ترین شیوه های شیخ انصاری در نقد سند حدیث بشمار می آید.
خلاصه ماشینی:
(طوسی، الفهرست ، ۴۱۸) شیخ انصاری به دلیل آنچه که از محقق نقل شده و همچنین وجود «بزنطی» از اصحاب اجماع در ترفیع سندی روایت قائل به ترجیح آن بر روایـت ابن عاصـم شـده، در حالیکـه بـه نظـر میرسد این نکته از نظرشیخ مغفول مانده است که روایت اصلی و مورد استناد فقهای نامبرده شـده روایتـی از زراره است که با روایت «ابن عاصم » تقویت گردیده و بنابرین باتوجـه بـه اینکـه زراره افقـه طائفـه اول از اصحاب فقهای امامیه است و همچنین در طریق اسناد وجود محمد بن احمد (یا احمـد بـن محمـد) هـم وجود دارد میتوان گفت که قول شیخ طوسی و دیگران مبنی بر تشخیص به النهدی، به واقع نزدیک تر است ١مشترک میان «لیث بن بختری مرادی» مشهور به وثاقت و میان «یحیی بن قاسم اسدی» که گفته شده وی واقفی و ضعیف است (رک: شـهید ثانی، ٥٠/٨) (انصاری، کتاب الطهارة، ۳۸۱/۵-۳۸۲).
ب- وی به هنگام بررسی ادله موجود در مورد وقت صلاه العشاء به روایتی از شیخ طوسی از محمد بن عیسی از یونس از یزید بن خلیفة از امامصادق (ع) اشاره کرده (کلینی، ۲۷۹/۳؛ طوسی، تهـذیب الأحکام، ٢/ ٣١-٣٢؛ همو، الإستبصار، ۲۶۷/۱) و سپس این روایت را به دلیـل وجـود «یزیـد بـن خلیفـة » ضـعیف دانسته و تصریح کرده که «و إن کان الراوی عنه «یونس » الذی حکی إجماع العصابة علی تصحیح ما یصح عنه ، لأن الراوی عنه «محمد بن عیسی» الذی حکی عن الصدوق و شـیخه ابن الولیـد: عـدم الاعتـداد بمـا یرویه عن «یونس » مع أن فی هذا الإجمـاع کلامـا» هرچنـد کـه راوی وی (یزیـد) «یـونس » باشـد کـه از اصحاباجماع بوده زیرا راوی خود یونس ، «محمد بن عیسی » است که به گفته نجاشی از شـیخ صـدوق و استادش ابن الولید، عدم اعتماد به روایات «محمد بن عیسی» از «یونس » را گزارش کرده اسـت .