چکیده:
غالباً دو پرسش اساسي درباره روايات تفسيرپذير ديني و تفاسير آنها مطرح است: نخست، خداوند چه تكاليفي را تعيين و چه حقوقي را اعطاء كرده است كه در مورد همه انسانها كاربرد دارند؟ و پرسش دوم اينكه آيا انسان ها صلاحيت كافي دارند كه در كلام غير واضح خدا، به خاطر منافع سياسي، اجتماعي يا اقتصادينقص بر رحمت خداوند را ممكن بدانند؟ اين مقاله با بررسي پاسخهاي مطرح براي پرسشهاي پيشگفته به بحث پيرامون فرصت هاي بهره برداري نشده از تنوع باورهاي انساني و منافع بالقوه آن به منظور تضمين احترام به حقوق بشر، تقدس روح انسان و تنوع ابزارهايي مي پردازد كه فضاي لازم را براي تصميم گيري از منظر تفاوت انسان ها فراهم مي سازند. رفت كه جز تبعيض ثمري نخواهد داشت؟ در اين نوشتار پاسخ به اين پرسشها و نظاير آنها در پرتو مفهوم «شهروندي جهاني» هدفي است كه پي گرفته ميشود.
خلاصه ماشینی:
"دو سؤال اساسی غالبا بر روایات مستدل دینی و تفاسیر آنها حاکم است : نخست ، چه وظایفی و کدام حقوق توسط خداوند اعطاء شده است که در مورد همه انسان ها ـ به عنوان مخلوق او و صرف نظر از مذهب ـکاربرد دارد؟ دوم ، آیا انسان ها صلاحیت کافی دارندکه درکلام غیر واضح خدا، به خاطر منافع سیاسی ، اجتماعی یا اقتصادی نقص بر رحمت خداوند را ـ جائی که هرمنوتیک به یک ایدئولوژی مداخلگر درقدرت الهی تبدیل می شود ـ ممکن بدانند؟ در مورد نخست ، تفسیر به واسطۀ مرزبندی های تعیین شده از سوی کتاب مقدس به چالش کشیده می شود و در مورد دوم ، هرمنوتیک به عنوان «دانش » تفسیری که دارای عقلانیت و منطق درونی خاص خود است تلقی می شود.
تفسیر، به عنوان یک شرط لازم نه تنها برای متون مذهبی با ماهیت حقوقی بلکه برای نظام حقوقی حقوق بشر نیز اهمیت دارد؛ برای مثال : آیا آزادی بیان به عنوان یک اصل ، ناسزاگویی را هم شامل می شود؟ آیاکل نظام حقوقی حقوق بشر نباید بر اساس احترام به منزلت انسان تفسیر شود، هما گونه که مورد نظر بنیانگذاران آن بوده است ؟ به همین طریق ، آیا، به عنوان مثال ، این ادعا معقول نیست که برخی از احکام فقه اسلامی در مورد زنان ،غیرمسلمانان و آزادی دین ، نمایانگر پیام واقعی منابع اصلی آن نیستند؟ در واقع هیچ راهی برای فرار ازفن تفسیر وجود ندارد؛ یعنی بازسازی بافت تاریخی یک متن برای استنباط معنای اصلی پیام ."