چکیده:
كانت فيلسوف مدرنيته بر اين باور است كه ساماندهي زندگي اخلاقي انسان منوط بر آن است كه نظام اخلاقي طراحي گردد كه دستورات آن بر خرد عام و همگاني مبتني باشد تا از هرگونه شائبه غرايز و اميال شخصي كه گريبانگير نظامهاي اخلاقي زمانه اوست، بدور باشد. تنها گزاره يي كه از اين ويژگي برخوردار است، گزاره تنجيزي است. حال مسئله اين است كه او عينيت و واقع نمايي اين گزاره را چگونه توجيه ميكند؟ در فلسفه اسلامي ملاصدرا چگونه به اين مسئله پاسخ داده شده است؟
كانت در نقد خرد عملي امر تنجيزي را برگرفته از قانون اخلاق ميداند و تلاش ميكند آن را با تكيه بر عقل عملي و فرضيه آزادي توجيه نمايد. گرچه مباحث كانت در فلسفه اخلاق بگونه يي پيش ميرود كه نومنها و بخصوص آزادي اثبات ميگردد، اما او آنها را اصول موضوعه ميداند. اين بدانمعناست كه واقعيت عقل عملي و آزادي فقط امكان عملي بودن تجربه اخلاقي و ديگر حوزه-هاي عملي را توجيه ميكند. بعبارت ديگر، اذعان به واقعيت عقل و آزادي تنها براساس باور و ايمان است؛ در نتيجه گزاره هاي اخلاقي عقلاني هستند اما شناختني نيستند.
در فلسفه متعاليه ملاصدرا گزاره هاي عملي در حوزه فردي و اجتماعي براساس عقل عملي و با توجه به ارتباط آن با عقل نظري شكل ميگيرند. بعلاوه، هر دو ساحت نظر و عمل از صُقع و باطن نفس نشئت يافته و با علم حضوري شناخته ميشوند. در نتيجه، تمام دريافتهاي نفساني و عقلاني با حقيقت خير و مراتب آن بعنوان امر وجودي مرتبطتند. بدين ترتيب عينيت و واقعيت اين گزاره-ها نه براساس اصول موضوعه بلكه با تكيه به امكان شناخت حضوري از عالم نفس الامر توجيه ميگردند.
در نوشتار حاضر تلاش ميگردد با روش تطبيقي و از طريق تحليل مباني فلسفي كانت و ملاصدرا واقعيت و عينيت گزاره ها در فلسفه عملي به بحث گذاشته شود تا از اين طريق، برجستگي مباني فلسفه متعاليه آشكار گردد.
خلاصه ماشینی:
"کلیدواژهها: شیء فینفسه، علم حضوری، اصول موضوعه، تعقل، عقل عملی، اراده آزاد، حقیقت وجود * * * مقدمه کانت بعنوان پایهگذار تفکر مدرنیته در نقد دوم خود با انتقاد از نگرشهای عاطفی و عقلی که در حوزه فلسفه اخلاق رواج دارد، آنها را دستآویزی برای سوء استفاده از اخلاق و ابهام در آموزههای اخلاقی میداند.
کانت در کتاب مبانی مابعدالطبیعه اخلاق با بکارگیری روش تحلیلی بدنبال آن است تا اراده خیر را بعنوان شرط تحقق قانون اخلاق معرفی کند و آنگاه آن را بگونهیی تحلیل نماید که به اثبات و تبیین گزاره تنجیزی یعنی تنها گزاره معتبر در حوزه اخلاق بیانجامد تا پس از آن به خاستگاه وجدانی آن در انسان یعنی عقل عملی منتقل گردد.
بدین دلیل است که این گمان تقویت میگردد که کانت در باورداشتن به واقعیت عقل عملی و آزادی مدیون «روسو» و وجدان پارسامندانهیی است که پدر و مادر کانت بطور ساده و بیآلایش از آن برخوردار بوده و او آن را از آنها به ارث برده است، با این حال از آنجا که وی در وضعیتی بود که اخلاق را در معرض اتهام توهمیبودن میدید، خود را موظف میدانست تا علاوه بر عقلنظری از واقعیت وظایف اخلاقی نیز بحث کند.
این در حالی است که در فلسفه عملی ملاصدرا عقل از مراتب وجود تلقی گشته و علیت آن از طریق حرکت جوهری نفسانی شکل میگیرد و انسان بعنوان واقعیتی یکپارچه با مراتب حقیقت واحده وجود مرتبط است، در نتیجه گزارههای عملی همچون اخلاق، سیاست و جامعه با صقع وجودی نفس و فراتر از آن با حقیقت واحده وجود گره خوردهاند."