چکیده:
تجسم اعمال بهترین توجیه برای توضیح جزا و مکافات اخروی است؛ زیرا مبنای آن اضافۀ اشراقی است. براساس اضافۀ اشراقی، بینونت اعمال و نفس ازبین میرود و بهجای آن عینیت صور اخروی و نفس برقرار میشود؛ زیرا صور اخروی از لوازم و شئونات نفساند. هدف این پژوهش نیز تحلیل تجسم اعمال براساس مبانی اضافۀ اشراقی ملاصدراست. در آثار ملاصدار، با دو تفسیر از تجسم اعمال روبهروییم: ۱) در قیامت، نتایج و آثار اعمال آشکار میشوند؛ ۲) در قیامت، خود عمل آشکار میشود؛ اما اخروی. ایندو نظریه در عرض هم نیستند، بلکه یکی نظریۀ میانی و دیگری نظریۀ نهایی ملاصدراست. البته تأکید این مقاله بر نظریۀ دوم است. نتایج تحقیق نشان میدهد که در نظریۀ تجسم اعمال، همانقدرکه اعمال در چینش حوادث آخرت سرنوشتسازند، ادراکات نیز دخیلاند؛ یعنی ادراکات و اعمال آدمی براثر تکرار، ملکۀ انسان میشوند و باطن انسانی را میسازند. باطن آدمی نیز در قیامت به یکی از صور اخروی تجسم مییابد و حشر انسانی متناسب با آن صور است.
The embodiment of actions is the best justification for explaining the reward and punishment in the afterlife، because it is based on the illuminationist relation. According to the illuminationist relation، the heterogeneity between actions and soul disappears and replaced with the identification of the afterlife forms and soul، because the afterlife forms are among the requirements and characteristics of the soul. The aim of this study is the analysis of actions embodiment according to Molla Sadra’s principles for illuminationist relation. In his works، we find two interpretations of actions embodiment: (1) in the afterlife، the effects and results of actions reveal; in the afterlife، the very actions reveal، but in an afterlife form. They are not at a same level in his thought; one of them is his middle theory and another is his final theory about the matter. It is the second theory that makes the focus of this study. Our findings show that، in the actions embodiment theory، perceptions are as decisive in the afterlife as the actions themselves; that is، human perceptions and actions as a result of repetition become habit and make the inside of man. In the afterlife، the inside of man embody in one of the afterlife forms and human resurrection conforms to these forms.
خلاصه ماشینی:
"(قاسمیان ، ۱۳۹۳: ۷۵ و۷۶) این رابطه نه تنها در دنیا میان نفس با صور ادراکی برقرار است ، بلکه رابطۀ علی نفـس و صور ادراکی در قیامت نیز وجود دارد، البته بسـیار قـویتـر از دنیـا؛ بـه عبـارت دیگر، ازیک سو ذهن آدمی برسـاختۀ ادراکـات اسـت و ازسـوی دیگر، صـور اخـروی و مـواد بدن های اخروی، همان ادراکات و تصورات آدمی است ؛ پس چنان کـه صـور ادراکـی از لوازم نفس اند، صور اخروی نیز از لوازم نفس خواهند بود، بدون هیچ تقـدم و تـأخری؛ بنابراین می توان گفت لوازم نفس ، صورتی ظاهری دارد و صورتی باطنی .
وقتی حقیقت و باطن ادراکات و اعمال ظهور میکند، تجسم اعمال ایجاد میشود؛ اما به نظر میرسد تجسم اعمال در نظر ملاصدرا تعبیر متفاوتی بـا تجسـم به جسم دنیوی دارد؛ زیرا ۱) جسم اخروی مبرا از بسـیاری از لـوازم و عـوارض جسـم دنیوی است و چون اصالتا آخرت متفاوت با دنیاسـت ، موجـودات اخـروی نیـز بـه تبع متفاوت با موجودات دنیوی خواهند بود؛ درواقع ، مراد از ماده و جسم در آخـرت خـود نفس است ؛ یعنی ماده و صورت در آخرت یک حقیقت اند؛ نفسی که میتواند ادراکـات را قبول کند و صورت های متناسب با آن ها را ایجاد کند؛ ۲) اگر بپذیریم مراد از تجسـم ، جسم پیدا کردن است ، توجیهی برای معاد روحانی نداریم ؛ ۳) جسم مراتب مختلفی دارد و آنچه در عالم برزخ و عالم آخرت وجود دارد، جسم مثالی برزخـی و جسـم اخـروی است که به مقتضای مرتبۀ خویش ، ویژگیهای متفاوتی باویژگیهای جسم دنیوی دارند."