چکیده:
باور مشهور میان دانشمندان درباره حقیقت انسان چنین است: انسان حیوان ناطق است. آنها ناطقیت را به معنای داشتن عقل نظری، یعنی داشتن قوه اندیشیدن و توان درک مفاهیم کلی میدانند. بنابراین، انسان در نگاه مشهور، حیوانی عاقل است که توانایی اندیشیدن دارد. هدف این مقاله اثبات آن است که مقوم انسانیت، افزون بر توانایی اندیشیدن و داشتن توان درک مفاهیم کلی، اعتقاد به خدا و ارتباط با او است. این ادعا با استفاده از دلیل عقل و با استعانت از آیات قرآن تبیین میشود. بر این اساس، نهتنها داشتن عقل نظری، بلکه داشتن عقل عملی و پیروی از آن، عنصر مقوم ذات انسانیت است. کسی که از عقل عملی پیروی میکند، کار نیک انجام میدهد. لازمه انجامدادن کار نیک، داشتن قصد تقرب به خدا است. همچنین، انسانیت حقیقتی تشکیکی و سیال است. بنابراین، ماهیت انسانها با یکدیگر فرق دارد. ارزش نتیجه این مقاله در استفاده از این نظرگاه در مباحث مربوط به حقوق بشر روشن میشود.
خلاصه ماشینی:
"برخی آیات میگویند بعضی افراد با وجود آنکه عقل نظری دارند و با اینکه حجت بر آنها تمام شده است، یعنی به حقانیت دین خدا واقفاند، چون به جای اطاعت از خدا و پیامبر از هوای نفس خویش پیروی کرده و آیات خدا را تکذیب و انکار میکنند، از زمره انسانها خارج شدهاند.
اگر بنا بود کار عقل عملی چیزی بیش از درک خوب و بد نباشد، چرا خدای متعال در قرآن کریم این حیوانات انساننما را که حجت بر آنها تمام شده و بهخوبی خوب و بد را درک میکنند، بیعقل خوانده است؟ همچنین، میتوان از این دلایل عقلانی و وحیانی بهخوبی فهمید که انسان از نظر عقل و از نگاه قرآن موجودی است که عقل عملیاش نیز کار کند.
بر این اساس، اگر عملی دارای حسن فاعلی نباشد، یعنی فاعل به هنگام انجامدادن آن کار، انگیزه تقرب به خدا (منبع همه کمالات) نداشته باشد، یا آن عمل در ذات خود حسن فعلی نداشته باشد، یعنی کمالی با آن همراه نباشد، مثل اینکه در ذات خود، کار بدی همانند ظلم باشد، آن عمل نیک نخواهد بود.
لذا هرچه انسان از عقل عملی خویش بیشتر پیروی کند، یعنی اعمال خود را بیشتر با انگیزه تقرب به خدای متعال انجام دهد، انسانیت بیشتری کسب میکند و به مقام انسان کامل نزدیکتر میشود."