چکیده:
در چند دهه اخیر، تحقق نظام حکومتی لیبرال سرمایه داری در منطقه خاورمیانه، با فراز و نشیب های بسیاری همراه بود. از طرفی همواره درمورد امکان تحقق دموکراسی غربی در خاورمیانه، بحث های زیادی مطرح شده است. در سال های اخیر نیز چالش های مربوط به ظهور مفهوم دموکراسی در بسیاری از کشورها و حکومت های خاورمیانه مشاهده میشود. در این راستا، بعضی از اندیشمندان معتقدند ظهور دموکراسی از نوع حاکم در جهان غرب، در منطقه خاورمیانه امکانناپذیر است. این دسته از اندیشمندان، اغلب تضاد فرهنگی تمدنی منطقه خاورمیانه با غرب را دلیل عمده این مسئله می دانند. بهعبارت دیگر، جبر فرهنگی – هویتی این منطقه را دلیل عمده کندبودن روند دموکراسی در خاورمیانه تلقی می کنند. در این پژوهش، با فرض قبول این تعارض و برای بررسی علل آن، به کالبد جغرافیای طبیعی و ویژگی های جغرافیای انسانی منطقه خاورمیانه نگاه دقیق تری میشود تا علل بنیادین امکانناپذیربودن تحقق مدل لیبرال سرمایه داری از نوع غربی در این منطقه مشخص شود. در این زمینه با اتکا به روش توصیفی- تحلیلی، دلایل بنیادین این مسئله- که منتج از ویژگی های جغرافیای انسانی و طبیعی این منطقه است- بررسی میشود. فرضیه این پژوهش آن است که توسعه سیاسی و بسط دموکراسی از نوع غربی در خاورمیانه بهدلیل ویژگی های خاص طبیعی و انسانی این منطقه، هیچ گاه بهطور کامل تحقق نمی یابد و نهادینهشدن فرایند تاثیرگذاری مردم در حکومت، نیازمند مدل های دیگری است که با زیرساخت های طبیعی و انسانی منطقه مطابقت داشته باشد.
خلاصه ماشینی:
در این زمینه ، در چند دهۀ گذشته به ویژه پس از فروپاشی نظام دوقطبی ، همواره مدل حکومتی لیبرال سرمایه داری ، به عنوان الگوی مطلوب ، از سوی کشورها و قدرت های غربی به حکومت ها و ملل جهان ارائه شده است (متقی ، ١٣٨٧: ١٣٥) و کم وبیش بیشتر کشورهای دنیا نیز این مدل حکومتی را دست کم از حیث نظری به عنوان یک الگوی مطلوب پذیرفته اند، اما همواره سرعت رشد دموکراسی در منطقۀ خاورمیانه از بقیۀ دنیا، آهسته تر و واکنش های مخالف در این منطقه دربرابر این مقوله قوی تر از سایر مناطق جهان بوده است .
به نظر می رسد یکی از عناصر زیربنایی تولید کنش ها و واکنش های فرهنگی در این حوزة جغرافیایی در مقایسه با پدیده های فرهنگی انتشاریافته از دیگر فضاهای جغرافیایی، به ویژه از حوزة جغرافیایی تمدن غرب ، از شرایط طبیعی و انسانی این منطقه سرچشمه می گیرد؛ بنابراین ، برای بررسی این مسئله ، در این پژوهش چالش های جغرافیایی پایداری و استمرار دموکراسی به مثابۀ الگوی حکمرانی در این منطقه ، مطالعه و بدین ترتیب ، رویکرد نوینی در تلفیق ابعاد فرهنگی و طبیعی منطقۀ خاورمیانه با حکومت و نظام سیاسی آن ارائه می شود.
از سوی دیگر، تجمع منابع درآمدی در دست دولت ها، به مثابۀ ابزاری پرقدرت ، امکان بسط توزیع آن را در نهادها و ساختارهای اجتماعی و مردمی محدود می کند و توزیع جغرافیایی قدرت را در کشور محدود می سازد (اسکاچپول ، ١٩٩٦: ٧٦؛ شیرودی ، ١٣٨٧: ٥٣)؛ بنابراین ، اقتصاد تک محصولی و تمرکز درآمدهای حاصل از آن در دست حکومت ، به افزایش استقلال حکومت از جامعه و ایجاد مانع در مسیر توسعۀ دموکراسی در آن منجر می شود (سردارآبادی ، ١٣٨٦: ٣٢٤) و این مسئله به وضوح در حوزة جغرافیایی خاورمیانه قابل مشاهده است .