چکیده:
ابن سینا برای اثبات علم ذاتی الهی و تعلق این علم به همة موجودات ، دو برهان ارائه می کند. برهان نخست او مبتنی بر این است که واجب الوجود به دلیل مادی نبودن ، ذات خویش را تعقل و ادراک می کند و در نتیجه ، عالم به ذات خویش است . برهان دوم نیز در اثبات علم به همة موجودات ، مبتنی بر علم ذاتی واجب الوجود و استلزام علم به علت ، نسبت به علم به معلول است که در این صورت همة موجودات معلوم خداوند هستند. فخر رازی تفصیلا به نقد این دو برهان می پردازد. در این نوشتار برآنیم تا ضمن بیان انتقادات فخر رازی بر این براهین ، به نقاط ضعف استدلال های او اشاره کنیم و مغالطات صورت گرفته که عمدتا ناشی از مغالطة مفهوم با مصداق و مفهوم با ماهیت در ادراک انسانی از خداوند، علیت تامه خداوند نسبت به موجودات ممکن و نظریة ناصواب «اضافه » او در بحث وجود ذهنی است ، بپردازیم .
خلاصه ماشینی:
"همان گونه که پیداست ، ابن سینا با تقریری که از این برهان به دست می دهد، در صدد اثبات علم ذاتی خداوند است و لذا در این برهان ، نظری به اثبات علم واجب الوجود به موجودات ممکن و مخلوقات الهی ندارد؛ ولی فخر رازی با استفاده از مبانی فلسفی ابن سینا، این برهان را به گونة دیگری تقریر می کند که علم خداوند به معلولات او را نیز نتیجه دهد.
خلاصه این که ، از نظر فخر رازی با نظر به برهان اثبات علم ذاتی و مبانی فلسفی دیگر ابن سینا، علم داشتن واجب الوجود به موجودات ممکن ، مستلزم علم داشتن خداوند به ذات خویش نیز هست (رازی ، ١٤٠٧ق ، ٣: ١٢٩).
فخر رازی با استفاده از این نکته ، ممکن نبودن تعقل موجودات ممکن همراه با تعقل ذات خداوند را اثبات می کند، ولی مسئله این است که طبق برهان ابن سینا در اثبات تجرد نفس ناطقه ، این قوای بدنی هستند که توانایی ادراک امور ضعیف بعد از شدید را ندارند نه قوه عاقله ، چراکه این قوه به دلیل مجرد بودن می تواند موجودات ضعیف را همراه شدید تعقل کند؛ پس نفس ناطقة انسانی به دلیل مادی نبودن می تواند واجب الوجود [= در نهایت شدت وجودی ] را همراه با موجودات ممکن تعقل کند."