چکیده:
هدف پژوهش حاضر بررسی اثربخشی آموزش مفاهیم معنوی با محوریت مذهب بر مشکلات رفتاری کودکان بود. در این پژوهش از طرح تجربی تک موردی (نوع AB یا مشاهدهی مستقیم مکرر) با پیگیری یک ماهه استفاده شد. بدین منظور پس از نمونه گیری در دسترس از جامعه، سه نفر از دانش آموزان دختر پایهی سوم دبستان که در فرم معلم مقیاس مشکلات رفتاری راتر (1967) نمرهی بالاتر از 9 کسب کردند به شیوهی هدفمند انتخاب شده و مداخلات معنوی با محوریت مذهب را به مدت 13جلسه 45 دقیقه ای دریافت نمودند. به منظور جمع آوری داده ها از مقیاس مشکلات رفتاری راتر( فرم معلم) در سه مرحلهی خط پایه، مداخله و پیگیری استفاده شد و در نهایت دادهها به روش تحلیل نگارهای و تعیین درصد بهبودی مورد تحلیل قرار گرفتند. نتایج حاصل از درصد بهبودی هرسه مراجع پس از مداخلات، حاکی از کاهش معنادار نمرات آنها در مقیاس مشکلات رفتاری راتر بودکه در طول دورهی پیگیری یک ماهه نیز تداوم داشته است. بر اساس یافتههای پژوهش میتوان نتیجه گرفت آموزش مفاهیم معنوی با محوریت مذهب تاثیر مثبت معناداری در کاهش مشکلات رفتاری کودکان داشته است.
Purpose: the purpose of this study was to examine the effectiveness of teaching religion-based spiritual concepts on children's behavioral problems. Research method: In this study، a single-case experimental design (type AB or repeated direct observation) with one-month follow-up were used. For this purpose، after available sampling of population، three female students in the third grade of primary school that gained more than 9 in the teacher form of Rutter problem behavior scale (1967)، were purposefully selected and received religion-based spiritual interventions for 13 sessions of 45 minutes. In order to collect data، Rutter behavior problems scale (teacher form) in three stages of baseline، intervention and follow-up was used and finally data have been analyzed by using Graphic analysis and Percent of improvement methods. Findings: The results of percent of improvement of three references after treatment demonstrated a significant reduction in their scores in Rutter behavioral problems scale that، continued during the one-month follow-up. Conclusion: It can be concluded from research findings that teaching religion-based spiritual concepts has a significant positive effect on reducing children's behavioral problems.
خلاصه ماشینی:
"Deputy, Devivo, Fasolo, lones & Martin ماهیت بازگشت پذیر و پیوسته ی این مشکلات میتواند در مراحل رشدی نوجوانی و بزرگسالی نیز تداوم یابد و چالش های عمیقا نگران کننده ای برای فرد و رفاه اجتماعی جامعه به وجودآورد (دهلن و مادسن ١، ٢٠١٦).
براین اساس و باتوجه به ضرورت پیشگیری و مداخلات زودهنگام در سال های اولیه کودکی، روش های گوناگونی به منظور کاهش مشکلات رفتاری کودکان طراحی شده است که برخی از آن ها بر کودک (برزگربفرویی، میرجلیلی و شیرجهانی، ١٣٩٤؛ ظاهری، حیدری نسب و زاده محمدی، ١٣٩١؛ جعفری و کریمی، ١٣٩١؛ بابایی کفاکی، حسن زاده و جدیدی، ١٣٩١؛ قدم پور، شهبازی راد، محمدی و عباسی، ١٣٩٤)، برخی بر والدین (شکوهی یکتا و علی محمدی ملایری، ٢٠١٥؛ بلالی و آقایوسفی، ١٣٩٠؛ فرزادفرو هومن ، ١٣٨٧؛ کجباف و همکاران ، ١٣٨٨) و برخی بر محیط (دهلن و مادسن ، ٢٠١٦؛ لوپز تورلی و همکاران ، ٢٠١٦) متمرکز میباشند.
بر این اساس و با توجه به اثرات مخرب مشکلات رفتاری بر سلامت روان و رشد بهنجارکودکان به عنوان قشر آینده ساز جامعه ، ایجاد چالش های مخرب در خرده سیستم خانواده ، گسترش نابهنجاریهای رفتاری و تحمیل هزینه های گزاف بر جامعه ، تحقیق حاضر در قالب رویکردی پیشگیرانه و بومی به دنبال پاسخ به این سوال است که آیا آموزش مفاهیم معنوی با محوریت مذهب (معنویت خدامحور) مشکلات رفتاری کودکان را کاهش میدهد؟ روش پژوهش در این پژوهش از طرح تجربی تک موردی ٢(SCED) از نوع AB یا مشاهده ی مستقیم مکرر با پیگیری ١ ماهه استفاده شد که به آن آزمایش تک آزمودنی ٣ نیز گفته میشود و شامل دوره ی خط پایه ی اولیه و دوره های ارزیابی متعدد مجزا میباشد و برای پژوهش های 1."