چکیده:
بهکار گرفتن قصّه و حکایت برای بیان آموزههای معنوی و تشریح مفاهیم بلند عرفانی از دیرباز، مورد توجه شاعران و نویسندگان فارسیزبان بوده است. در این میان، گاه با حکایتهایی روبهرو هستیم که بهدلیل ظرفیت بالای ساختاری و مفهومی، روایتهایی مشابه و گاه گوناگون از آنها ارائه شده است. حکایتتوبة ابراهیم ادهم ازجمله این حکایتها است. چگونگی توبه ابراهیم ادهم در اغلب منابع عرفانی ذکر شده است؛ مستملی بخاری، ابوالقاسم قشیری، هجویری، خواجهعبدالله انصاری، عطار نیشابوری، مولوی، و کمالالدّین حسین گازرگاهی در آثار خویشآن را روایت کردهاند. در این مقاله،این روایتها با روش توصیفی ـ تحلیلی مقایسه شدهاند و از میان آنها ساختار رواییهشت روایت و شباهتها و تفاوتهای آنهابهلحاظ میزان توجّه به عناصر داستانی بررسی شده است. نتایج حاصل از این مقایسهمبیّن این نکته است که کنشهای داستانی در روایت عطار نیشابوری بیش از سایر روایتها است، صحنهپردازی تنها در روایتعطار دیده میشود، وشخصیتپردازی درتذکرةالاولیاء برجستهتر از هفت روایت دیگر است؛ افزون بر این موارد،عطار و قشیری با استفاده از گفتوگوهای متناسب و سازگار با موقعیت و منش شخصیّتها، بر نمایشی کردن روایت خود تاکیدی ویژه داشتهاند.
خلاصه ماشینی:
"بررسی سابقۀ تحقیق نشان می دهد پژوهشی که در آن به مطالعه و تحلیل یک حکایت از نظر ساختار و عناصر داستانی در روایت هشت از راویان مورد نظر ما (هجویری، مستملی بخاری ، قشیری، خواجه عبدالله انصاری، عطار، مولوی و س ١٣ـ ش ٤٦ ـ بهار ٩٦ ــــــــــــــــــ یک حکایت و هشت روایت از توبۀ ابراهیم ادهم / ٢٤٩ گازرگاهی ) پرداخته شده باشد، صورت نگرفته است ؛ از این رو ضروری به نظر می رسد که با پژوهش های موردی و مقایسه ای، به بررسی شیوه های حکایت پردازی در حکایت هایی پرداخته شود که ساختار مشترک یا مشابهی دارند تا میزان توانایی هر راوی در شخصیت پردازی، صحنه پردازی ، گفت وگو، زبان ، و درون مایه در مقایسه با دیگر راویان آن حکایت مشخص گردد؛ علاوه بر این ، تحقیق دربارة چگونگی حکایت پردازی در آثار عرفانی ما را با ساختار فکری و ذهنی گویندگان و نویسندگان این آثار بهتر آشنا خواهد ساخت و دریچه ای برای فهم لایه های زیرین و دلالت های ضمنی این آثار بر روی خواننده خواهد گشود."