چکیده:
بحث از قضا و قدر و جایگاه و تاثیر آن در زندگی روزمرة انسان از ابتدایی ترین و شاید
غامضترین مسائل مطرحه در اندیشه بشر است و از این رو بیشتر مکاتب و فرق اعتقادی به ارائه
تغییر و تبیینی مطابق با اعتقادات از آن مسئله پرداختهاند. گاه تفسیر جبرگرایانه اشعری، انسان را
گرفتار زندان سرنوشت و تقدیر نموده و گاه اختیار مطلق معتزله، عنان از کف بشر ربوده و او را
مختار به هر کاری دانسته است. این تیز دو سر ما را به تلقی صحیح و متناسب با دیگر سازه های
اعتقادی فرا میخواند.
باید اذعان داشت که هیچ گاه نمیتوان به صراحت گفت که انسان محدود به قضا و قدر است
یا خیر، بلکه باید توجه کرد که وقتی بحث از مجردات است که فقط یک نحوه وجود دارند، قضا و
قدرشان حتمی و غیر قابل تغییر است، اما در مسئله انسان که موجودی غیر مجرد است، بحث،
متفاوت میشود و قضا و قدر به هر دو نوع حتمی و غیر حتمی در انسان صادق است. قضا و قدر،
هیچ گاه عاملی در عرض سایر عوامل جهان نیست، بلکه مبدا و منشا تمام عوامل است و دیگر
عوامل، مظاهر قضا و قدر و قانون علیت عمومی هستند، تا جایی که در تعالیم پیشوایان دینی ما،
حتی دعا نیز از مظاهر قضا و قدر بیان شده است. با دقت در تعالیم راهنمایان بشر و ائمه اثنی عشر
امر » در مییابیم که جبر اشعری و اختیار اعتزال را تایید ننمودهاند، بلکه سخن از قسم سوی به نام
است، که در این مقاله به آن بیشتر میپردازیم
خلاصه ماشینی:
") پدیـد نیایـد، هـر فردی با توجه به استعداد قوای بدنی خود در شرایط مناسب ، میتواند آن مقدار زندگی نماید، ولی از آنجایی که زندگی انسان از دخالت این عوامل پیش بینی نشده، خالی نیست و از طرفی برخی از کارهای ارادی انسان که صد در صد با اختیار او تحقق میپذیرد، نیز در تغییر میزان این عمر طبیعی (اجل مطلق ) به طور مستقیم یا غیر مستقیم ، تأثیر میگـذارد و حتـی از تحقـق بخشـی از حـوادث پیش بینی نشده، جلوگیری مینماید، تا حدود زیادی عمر طبیعـی و اجـل مطلـق انسـان، مطلـق یـا غیرحتمی است ، ولی از آنجا که آفریدگار جهان از قبل بر همه پدیدهها و عوامـل و شـرایط آنهـا، آگاه است و میداند که آن اسباب و عوامل ، تحقق میپذیرند یا نمیپذیرند، پس از نظر علم پیشین و ازلی خدا، اجل هر انسان و سرنوشت او، چه از نظر مرگ یا جهات دیگر، معین و مسمی است و قطعا با توجه به قانون علیت ، وقتی عوامل و علل چیزی تحقق یافت و یا تحقق نپذیرفت ، تحقق یا عدم تحقق آن، قطعی است .
در چنین حالتی، این سؤال مطرح می شود که آیا انسان قادر به تغییر سرنوشت خـود نیسـت ؟ در پاسخ به این پرسش ، نظرات مختلفی وجود دارد، از جمله اینکه : اگر منظور از تغییر و تبدیل سرنوشت و غیر حتمی بودن آن، از جنبه الهی این باشد که علـم و اراده الهی چیزی را ایجاب کند، آن گاه عاملی خارج و مستقل از قضا و قدر خداوندی، در مقابـل آن پیدا شود و آن را برخلاف اقتضای مشیت و اراده و علم الهی ایجاد نماید، چنین چیـزی محـال است ، زیرا هر عاملی در جهان، تجلی و آلت قضا و قدر خداوند است و هر عاملی محاط به قضا و قدر میباشد."