چکیده:
دادﮔﺮی در اﯾﺮان ﭘﯿﺸﯿﻨﻪای دﯾﺮﯾﻨﻪ داﺷﺘﻪ و در رواﯾﺎت اﺳﺎﻃﯿﺮی، ﻫﻮﺷﻨﮓ ﭘﯿﺸﺪادی، ﻧﺨﺴﺘﯿﻦ ﭘﺎدﺷـﺎﻫﯽ اﺳﺖ ﮐﻪ ﻧﺎم و ﺷﯿﻮهاش در دادﮔﺮی ﺳﺘﻮده ﺷﺪه اﺳﺖ. ﺑﺮآﻣﺪن ﺳﺎﺳﺎﻧﯿﺎن در اواﯾﻞ ﺳﺪهی ﺳﻮم ﻣـﯿﻼدی، ﻧﺸﺎﻧﻪی ﭘﯿﺪاﯾﺶ روح ﺟﺪﯾﺪی در ﺷﺎﻫﻨﺸﺎﻫﯽ اﯾﺮان ﺑﻪ ﺷﻤﺎر ﻣﯽرود ﮐﻪ ﺗﻤﺮﮐﺰ ﻗﺪرت و اﯾﺠﺎد دﯾﻦ رﺳﻤﯽ از ﻣﺨﺘﺼﺎت آن ﻣﺤﺴﻮب ﻣﯽﺷﻮد. ﺷﺎﻟﻮدهی ﺷﺎﻫﻨﺸﺎﻫﯽ ﺳﺎﺳـﺎﻧﯽ ﺑـﺮ اﺳـﺎس ﻧﻈـﻢ و داد اﺳـﺘﻮار ﺑـﻮد و ﺷﺎﻫﻨﺸﺎﻫﺎن اﯾﻦ دوره ﻋﻤﻮﻣﺎ ﺑﻪ ﻋﻨﻮان ﻓﺮﻣﺎﻧﺮواﯾﺎﻧﯽ دادﮔﺴﺘﺮ ﺷﻨﺎﺧﺘﻪ ﺷﺪهاﻧﺪ ﮐﻪ ﺑﺎ ﺗﺪاﺑﯿﺮ ﻣﺨﺘﻠﻒ ﻣﻮﺟﺒﺎت ﺑﺮﻗﺮاری داد و ﻧﺸﺮ دادﮔﺮی را ﻓﺮاﻫﻢ ﻣﯽﮐﺮدﻧﺪ. ﺑﺎ ﺗﻮﺟﻪ ﺑﻪ ﻧﺸﺮ و اﻫﻤﯿﺖ ﺑﯽﺑﺪﯾﻞ ﻣﻔﻬـﻮم داد و دادﮔـﺮی در ﻓﺮﻫﻨﮓ اﯾﺮاﻧﯿﺎن ﺑﺎﺳﺘﺎن و ﻧﯿﺰ ﺗﺎﮐﯿﺪ و اﻫﺘﻤﺎم ﻓﺮﻣﺎﻧﺮواﯾﺎن و ﺷﺎﻫﺎن ﺳﺎﺳﺎﻧﯽ در اﺟﺮا و ﻧﺸﺮ آن، در اﯾـﻦ ﭘﮋوﻫﺶ ﺳﻌﯽ ﺑﺮ آن اﺳﺖ ﮐﻪ ﺑﺎ اﺳﺘﻔﺎده از روش ﺗﻮﺻﯿﻔﯽ- ﺗﺤﻠﯿﻠﯽ ﺑـﻪ دادﮔـﺮی در اﻧﺪﯾﺸـﻪی ﺳﯿﺎﺳـﯽ ﺳﺎﺳﺎﻧﯿﺎن ﭘﺮداﺧﺘﻪ ﺷﻮد.
Justice in Iran has an old history. Hushang Pishdād was the first king whose name and methods in justice has been praised in mythical narrations. The rise of the Sassanid dynasty in the early third century AD is considered as the sign of the advent of a new spirit in the Iranian Kingdom whose main characteristics were power and establishment of a new formal religion. The foundation of the Sassanid kingdom was based on justice; therefore kings of this period were generally considered as justice-advocate rulers who provided the grounds for establishment of justice and its promotion by different strategies. With regard to the promotion and unique significance of the concept of justice in Ancient Iranian culture and the Sassanid kings’ emphasis and efforts in implementing and promoting justice, the present study is to investigate justice in the political thought of the Sassanid kings via a descriptive-analytical method
خلاصه ماشینی:
"به گفتهی ابنبلخی: «زنی سخت عاقل و عادل و نیکو سیرت بود و چون پادشاه شد یک سال خراج از مردم بیفکند و در میان رعایا طریق عدل گسترد»(ابن بلخی، 1374: 262-264) و به روایت طبری: «روزی که به پادشاهی رسید، گفت نیت خیر دارم و به عدالت فرمان دهم و با رعیت روش نیکو داشت و عدالت کرد و بگفت تا سکهی نو زنند و پلها را آباد کنند و باقیماندهی خراج را بخشید و نامهها نوشت و نیکخواهی خویش را با عامه ناس در میان نهاد و از حال کشتگان خاندان خود سخن آورد و گفت امید دارد خداوند به روزگار وی چنان رفاه بیاورد و کارها چنان استوار باشد تا بدانند کشورگیری و لشکرکشی و پیروزمندی و فتنهنشانی، به صولت و شجاعت و تدبیر مردان نیست، بلکه این همه از خدای است و بفرمود تا اطاعت آرند و نیکخواهی کنند»(طبری، 1375: 782/2).
اینگونه حکمران نیک برابر ایزدان و امشاسپندان خوانده شده است و قدرت بد آن باشد که کسی داد و آیین و طریقه راست و درست را برهم زند و ستم و دزدی و بیداد در کار دارد، چیز مینو را تباه کند و کار نیک خوار دارد و مردم نیکوکردار را از کردن کار نیک باز دارد و به آنان گزند برساند و همه توجهش به تن خویش و آرایش چیز گیتی و دارایی و احترام به بدان و آسیب و سرزنش نیکان و نابودی درویشان باشد."