چکیده:
تفسیر قضا و قدر الهی، اقسام قضا و قدر، صفت ذاتی یا فعلی بودن آنها و ارتباط قضا و قدر با مسئله «بداء» همواره از مسائل مطرح بوده و ارتباط آن از یکسو، با مسائل حوزه خداشناسی، و از سوی دیگر، با مسائل حوزه انسانشناسی، بر ظرافت آن افزوده است. در نظام فلسفی میرداماد، تفسیر نسبتا جامعی برای قضا و قدر ارائه شده است. قضا و قدر در اندیشه میرداماد دارای دو قسم علمی و عینی است. «قضای علمی»، علم الهی به اشیاست، از آن حیث که علت ایجاد آنهاست، به نحو جمعی و وحدانی و اجمالی. «قضای عینی» وجود عینی موجودات در عالم دهر است. «قدر علمی» علم الهی به اشیاست، از این حیث که علت ایجاد آنهاست، به نحو تفصیلی و متکثر و تدریجی. «قدر عینی» وجود خارجی حوادث و کائنات در ظرف عالم ماده است. این نوشتار با هدف تفسیر قضا و قدر در اندیشه میرداماد، با روش توصیفی ـ تحلیلی، این مسئله و ارتباط آن با مسئله بداء را تبیین کرده است.
خلاصه ماشینی:
"مراتب علم الهی منظور از «مراتب علم الهی» این است که موجودات امکانی برای خداوند متعال چند گونه مشهود و منکشفاند؛ همانگونه که یک مطلب علمی میتواند برای انسان به انحای گوناگون انکشاف و ظهور یابد: گاهی به نحو اجمال و بسیط (علم اجمالی در عین کشف تفصیلی) و به صورت ملکه، و زمانی به نحو کلیت در عقل تفصیلی، و گاهی به صورت جزئی در خیال متصل، و زمانی نیز به نحو جزئیت مادی در لوح خارجی مشهود انسان باشد (سبزواری، 1384، ج 3، ص 608، تعلیقه 3).
میرداماد پس از اشاره به دو تفسیر فوق از قضای الهی در اندیشه فلاسفه مشاء، این دیدگاه را نقد کرده و دو اشکال مهم ذیل را بر آن وارد آورده است: اشکال نخست: فلاسفه مشاء تنها به تبیین قضای علمی پرداختهاند، درحالیکه قضای الهی شامل قضای عینی نیز میگردد.
تفسیر صحیح قدر الهی: «قدر» در اندیشه میرداماد، همچون قضای الهی به دو قسم علمی و عینی تقسیم میگردد که تبیین آنها بدین شرح است: «قدر علمی» عبارت است از: علم الهی به اشیا از این حیث که علت ایجاد آنهاست به نحو تفصیلی و متکثر و تدریجی (میرداماد، 1367، ص 416).
میرداماد در تفسیر «قدر علمی» نیز همچون قضای علمی بر این نکته تأکید دارد که «قدر علمی»، خود علم الهی نیست، بلکه علم الهی با حیثیت علیت و فاعلیت برای اشیای خارجی است؛ زیرا ـ همانگونه که گذشت ـ حیثیت علم با حیثیت قضا و قدر از دو جهت متفاوت است (میرداماد، 1367، ص 416)."