چکیده:
معرفتشناسی ولایی در شعر فارسی در پی یافتن حقایقی از ادبیات دینی است که در آن به شناخت جایگاه و مقام ولایی حضرات معصومین(ع) توجه شده است؛ جایگاهی که خود، نشاندهنده منزلت ماورایی و قدسی است و توصیف ممدوحان ولایی نیز ناشی از عظمت همان جایگاه است.
هنر و ادب دینی باید همیشه دو جنبه قدسی را در نظر داشته باشد که پیامبر اکرم(ص) در حدیث ثقلین به آنها سفارش کرده است: کتاب الهی و عترت اهلبیت(ع). در این نوشتار، دیدگاه ادبی سنایی غزنوی و بیدل دهلوی درباره معرفتشناسی ولایی بررسی شده است؛ دیدگاهی که هر دو عارف بزرگ عرفان اسلامی، ارادت خود را در مثنویهای «حدیقة الحقیقة» و «محیط اعظم» به پیشگاه مقام ولایی حضرت علی(ع) بیان کردهاند.
سنایی در حدیقة الحقیقة به موضوع غدیر و بیدل دهلوی به موضوع ولایت توجه داشته است که با توجه به مذهبشان، نوع دیدگاه آنان بررسی میشود.
Wela'i epistemology in Persian poem seeks to find some realities about religious literature in which recognition of the Infallible's wela'i position is considered، the status that has the sign of a supernatural and sacred rank، and the description of the Wela'i lauded is due to the same great status as well. Religious art and literature should always consider two holy dimensions that are recommended in hadith al-thaqalayn ("two weighty things hadith"): the holy Qur'an and the Prophet's family. This article investigates Sanayi Gaznavi and Bidel Dehlavi's literary viewpoints on the Wela'i epistemology. In their works، these two great Muslim mystic demonstrate their respect toward imam Ali's Wela'i status in Hadiqat ol-Haqiqah and Mohit-e A'zam.
Sanayi in Hadiqat ol-Haqiqah has considered the issue of Ghadir and Bidel Dehlavi in Mohit-e A'zam the issue of Walayat ("guardianship"); the present article examines each one's viewpoint in terms of their own religious thought.
خلاصه ماشینی:
"ابیاتی چند از مثنوی حکیم سنایی را مرور میکنیم: آن فدا کرده از ره تسلیم هم پدر، هم پسر چو ابراهیم حکم تسلیم را خلیل به شرط درگه شرع را، وکیل به شرط نشنیده ز مصطفی، تأویل گشته مکشوف بر دلش، تنزیل مصطفی، چشمروشن از رویش شاد، زهرا چو گشت وی، شویش شرف چرخ تیزگرد، او بود در حدیث و حدید، مرد، او بود به دو تیغ، او به ذوالفقار و زبان کرده یک تیغ، همچو تیر، جهان زان دو تیغ کشیده در عالم شرع را کرده همچو تیر و قلم نور علمش، چشنده کوثر ناز تیغش، کشنده کافر (سنایی،1377 : 168) باید دانست حکیم سنایی در عصری میزیست که چند دهه قبل از آن، در زادگاهش، کسی جرئت بر زبان جاری کردن نام مبارک علی( را نداشت؛ چه برسد به ستایش وی، آن هم با کلماتی فاخر و مستدل که «نص صریح ولایت» او را متذکر شود؛ آن هم اینگونه زیبا و دلانگیز: آل یاسین، شرف بدو دیده ایزد، او را به علم بگزیده مر نبی را وصی و هم داماد جان پیغمبر از جمالش، شاد نایب مصطفی به روز «غدیر» کرده در شرع، مر ورا به امیر 1 ** سر قرآن بخوانده بود به دل علم دو جهان، ورا شده حاصل به فصاحت چو او سخن گفتی مستمع زان حدیث، در سفتی کرده از بهر جان اهل هنر درج در یک سخن، دو درج گهر تا بنگشاد علم حیدر در ندهد سنت پیمبر، بر سنایی در این ابیات به زیبایی به چند مورد از مناقب بی بدیل حضرت علی( و حقانیت بینظیر ایشان اشاره میکند که در گفتار شاعران همعصرش کمتر دیده میشود؛ عبارتهایی مثل: آل یاسین، وصی، نایب، امیر، علم دو جهان، اسرار قرآن، روز غدیر و تصریح بیثمر بودن سنت پیامبر اکرم( بدون علم مولای متقیان(."