چکیده:
معرفت به قول عین القضات آن معناست که: «هرگز تعبیری از آن متصور نشود مگر به الفاظ متشابه». از آن جا که این الفاظ برای معانی دیگر ساخته شده اند هنگامی که به سمع می رسند به ناچار معانی ظاهری آن ها درک می شود بدین دلیل الفاظی که عارف به کار می برد دام علمای قشری و اهل استدلال و جدل می باشد.
در این مقاله ابتدا به پیشینه مباحث معرفتی در فلسفه یونان و تصوف اسلامی(تلقی عرفا از مقوله معرفت) و ماهیت نفس از منظر حکمای ایرانی و یونانی پرداخته شده است و سپس به تبیین و تحلیل ماهیت نفس و معرفت نفس از منظر عین القضات همدانی عناوین معرفت النفس از منظر عین القضات به ترتیب عبارت اند از: مبادی معرفت،تاکید قاضی بر وجوب تحصیل معرفت،طریق حصول معرفت، مراتب معرفت، معرفت شهودی.
خلاصه ماشینی:
"و اگر به زبان تصدیق کند و به دل اعتقاد بندد که حقیقت نبوت را تصدیق مـی کنـد، باز هم در اشتباه است ، مثال او در چنین اعتقادی همانند کور مـادرزادی اسـت کـه معتقـد است به وجود رنگ و ادراک حقیقت آن از راه ادراک وجود شیء رنگین توسط قوة لمس ، اما این ادراک دیگر است و حقیقت رنگ دیگر!» (عین القضات ،١٣٧٩ :٣١-٣٠) وی بهترین راه ها برای اکتساب معارف را عبارت می دانـد از: «عـدم افـراط در حفـظ و یادگیری الفاظ مندرج در کتب به جهت پیشگیری از حیرت و سـرگردانی بیشـتر، اکتفـا بـه اقوال اندک متأخران از علما در باب معرفت النفس و عـدم مطالعـۀ اقـوال متقـدمان ، حفـظ سخنان علماء متأخر و توجه خود را مصروف تفکر، تجدید نظر و بررسی آن سـخنان نمـودن و در آخر بدون اذن و اجازة معلم و استاد سلوک به مطالعۀ کتب علمای متقـدم نپـرداختن » (همان :٧٠) قاضی جنبۀ عملی معرفت را عبارت از آزاد شدن عارف از اسارت زمان و مکان می داند و می گوید: «هرگاه چنان شدی که انس تو به ادراک غوامض عقلـی از طریـق برهـان نظـری کاستن گرفت و انس تو نسبت بدان ،مثلا، همچون انسی شد که عـاقلان متبحـر در علـوم از اهل نظر نسبت به مسائل مظنون دارند، شاید بتوان گفت کـه صـبح دولتـت دمیـده اسـت ."