چکیده:
آیه شریفه: ﴿و ما نتنزل الا بامر ربک له ما بین ایدینا و ما خلفنا و ما بین ذلک و ما کان ربک نسیا﴾ (مریم : ١٩/ ٦٤) و آیه پس از آن ، از یک سو -بظاهر- سخن و کلام فرشتگان به حساب میآید و از دیگر سو، از هم پیوندی معنایی با آیات قبل و بعد از خود، برخوردار نیست . همین امر بستر طرح دیدگاه های متنوع و متفاوتی را پیرامون آن فراهم آورده است . در این پژوهش ، تحلیل و نقد همه این دیدگاه ها برای دستیابی به نتیجه ای صائب ، سوگیری شده است . بر اساس این پژوهش ، نزول مستقل این دو آیه ، مردود و با معترضه دانستن آنها، سایر دیدگاه های مطروحه دربارة تناسب معنایی میان آن دو با آیات پیرامونی، صرفا، ذوقی و اجتهادی دانسته شده است .
خلاصه ماشینی:
"به عنوان نمونه ، در عبارت «ینحدر عنی السیل و لا یرقی الی الطیر» (نهج البلاغه ، خطبۀ ٣) تعبیر به «ینحدر، فرو میریزد و پایین میآید» و «لا یرقی، بالا نمیرود» که در دو جهت مختلف هستند و در برابر هم قرار 1 - pratkanis گرفته اند حاکی از بیانگر نکتۀ لطیف و ظریفی است و آن این که وجود امام ، به کوه عظیمی تشبیه شده ، که دارای قلۀ بسیار مرتفعی است و طبیعت اینگونه کوهها و قله ها این است که نزولات آسمانی را در خود جای میدهند و سپس به صورت مستمر به روی زمین های گسترده و دشتها جاری میسازند و گلها و گیاهان و درختان را بارور میکنند و از سوی دیگر، هیچ پرندة دورپروازی، نمیتواند به اوج آنها راه یابد (مکارم شیرازی، ١٣٨٠، ج ١، ص ٣٢٣).
٢-١-٧- شتر آبستن ده ماهه (عشار) حضرت علی (ع ) برای نشان دادن احوال قیامت که انسان در آن هنگام ، با ارزش ترین چیزهای خود را نیز فراموش میکند، آورده است که در آن روز، انسان گله های شتر آبستن و اموالش را فراموش میکند: «أوصیکم عباد الله بتقوی الله فإنها الزمام و القوام فتمسکوا بوثائقها و اعتصموا بحقائقها تؤل بکم إلی أکنان الدعۀ و أوطان السعۀ و معاقل الحرز و منازل العز فی یوم تشخص فیه الأبصار و تظلم له الأقطار و تعطل فیه صروم العشار» (نهج البلاغه ، خطبۀ ١٩٥، فراز سوم )."