چکیده:
تملک اشیا مباحث فلسفی دارد. تملک آثار فکری طبق برخی رویکردها با انتقاداتی مواجه است. شناخت اسباب تملک اصلی اشیای فکری پرسش مورد نظر در مقاله حاضر است. هدف این پژوهش تحلیل نظری است که به شناخت اسباب تملک آثار فکری کمک خواهد کرد. همچنین، این تحقیق میتواند برای اصلاح مادة 140 قانون مدنی بهکار گرفته شود. بررسی تملک اشیای مادی به شناخت اسباب تملک اشیای فکری کمک میکند. رویکردهای متفاوت، گاهی به شیء موضوع تملک توجه داشتهاند و گاهی به ارزش یا امکان ناشی از کار. اتخاذ هر یک به نتیجة متفاوتی میانجامد. براساس رویکرد اول، عناوین ثبت و تشخص و در رویکرد دوم، عنوان حیازت شناسایی میشود.
There are philosophical discussions about original acquisition of property right. Acquisition of intangibles encounters criticism. Original acquisition of ideal objects or intangible is the enquiry here. The purpose of this essay is not just interpretation of codes but philosophical and theoretical analysis that will help understanding acquisition of intangibles. This research can be used for amendment of article 140 of Iranian civil code. Study of possession of the tangibles may help derivation of its equivalent about intellectual property. Different approaches sometimes consider subject mainly and sometimes value added by labor. Each of them leads to different conclusion. Based on the first، registering and specificato and according to latter occupancy are identified.
خلاصه ماشینی:
ir مقدمه با توجه به ماهیت متفاوت اموال فکری به عنوان موضوع حقوق مالکیت فکری در مقایسه با امـوال مادی، اسباب تملک این اشیا پرسش پژوهش حاضر است .
٢. نکته ای در مورد اموال غیرمنقول وجود دارد و آن این است که در مباحث نظری حقوق اسلامی دیدگاهی ارائه شده که اگر کسی در زمین دیگری کشت کند یا درختی بکارد، مالک کشت یا درخت خواهد بود (یعنی مالک صورت میشود) و این در نظر فقهی ریشه دارد که برخی فقها داشته اند و آن این است که زمین قابل تملک نیست و صرفا امکان و ارزش حاصل شده بر آن قابل تملک است .
ایرادی که مطرح می کند این اشیای قابل تصرف ، ساخت و نشانه گذاری نیستند و براساس ایـن استدلال نباید با آن ها مانند اشیای مادی برخورد کرد به تمایز میان اختراعات و آثار ادبـی و هنـری منجر میشود که نتیجه ای پسندیده نیست ، زیرا ممکن است ترجیحی بلامرجح را دربارة آثار ادبـی و اختراعات روا دارد.
پاسـخ ایـن اسـت کـه حتـی اگـر جامعـه و اشخاص دیگر در به وجودآمدن ارزش یک اثر یا ایده نقش داشته باشند، مانعی برای تملک اشـیای فکری ایجاد نمیکند، زیرا این ایراد همان طور که مارکس ١ و انگلـس ٢ در مباحـث اقتصـاد سیاسـی بدان اشاره کرده اند، دربارة اشیای مادی نیز مطرح است .
در صـورت رویکـرد فلسفی و عرفی، به موضوع مالکیت فکری از آنجا که آثار فکری برای به وجودآمدن در غالب موارد از ترکیب ایده پدیدآورنده و ایده ها و دانش های از قبل موجود که گاهی متعلق حقوق دیگران نیـز میباشند، به وجود میآیند، «تشخص » مناسب ترین عنوان برای سبب تملک اختراعات و آثار ادبی و هنری است .