چکیده:
این پژوهش به بررسی صحت انتساب رساله سلامان و ابسال به ابنسینا و نیز بررسی محتوای احتمالی آن، از طریق بررسی شواهد تاریخی، میپردازد. در طول تاریخ نسخههای متعددی از داستان «سلامان و ابسال» تصنیف شده، اما نسخه ابنسینا همواره هم از حیث وجود و هم از حیث محتوا، محل تردید بوده است. این رساله که از آن متن مستقیمی در دسترس نیست، برخلاف دیگر آثار ابنسینا تاکنون مستقلا مورد تحقیق و بررسی قرار نگرفته و در دورههای گذشته کمتر به آن توجه شده است. برای بررسی وضعیت این رساله، ابتدا شواهد موجود در دیگر آثار ابنسینا و سپس شواهد موجود در آثار دیگر فلاسفه بررسی میشوند. طی این بررسی، هم شواهدی که بر اصل وجود یا عدم وجود این رساله دلالت میکنند مورد بررسی قرار خواهند گرفت و هم گزارشاتی که در مورد محتوای احتمالی آن اطلاعاتی بدست میدهند، ذکر خواهند شد. با انجام این بررسی، این نتیجه بدست میآید که ابنسینا به احتمال زیاد این رساله را تالیف کرده و وجود نسخه او قطعی است؛ هرچند در مورد محتوای آن شاهد قطعی وجود ندارد و صرفا دو دسته گزارش در مورد دو نوع محتوا از آن موجود است. همچنین مشخص میشود که طی زمان پارهیی سوءتفاهمات تاریخی درخصوص این رساله بوجود آمده که منجر به پیش آمدن اشتباهاتی جدی در خصوص انتساب و محتوای آن شدهاند.
خلاصه ماشینی:
"در مجموع از بیان خواجه در اینجا، شاهدی جدی بر وجود این رساله بدست مـی آیـد که بعد از تعبیر سهروردی میتواند بالاترین شـاهد باشـد؛ هرچنـد تعبیـر خواجـه در شـرح الاشارات و التنبیهات که صراحت در انتساب رساله به شیخ ندارد، از قطعیت آن میکاهـد و میتواند بر آن ترجیح داده شود، اما از جهت محتوا، به اطلاعات ما در مـورد نسـخه یـی کـه خواجه ادعای انتسابش را دارد چیزی بیش از آنچه در شرح الاشارات و التنبیهـات بتفصـیل بیان میکند نمی افزاید؛ هرچند برای از اعتبار انداختن آن روایت دیگر، کـاملا توانـایی دارد و میتواند شاهدی جدی بر عدم صحت آن روایت نه تنها نسـبت بـه منظـور شـیخ ، بلکـه در اصل وجود و صحت انتسابش به حنین بن اسحاق تلقی گردد.
در مجموع ، بیان خواجه در شرح الاشارات و التنبیهـات هرچقـدر کـه در شـرح محتوا جزئیات و صراحت دارد و تنها منبع متن سلامان و ابسال است ـ هرچنـد بـه علت مجهول بودن حلقه های واسطه در دو قرن فاصله بین شیخ و خواجـه شـهادتی مرسل و غیرقابل استناد است ـ در مورد اصل وجود آن کمترین صراحتی ندارد و بـا تأکیدهای چندباره بر انتساب و احتمال ، خود آن را زیر سـؤال میبـرد؛ امـری کـه بـا ١٥٥ توجه به تعابیر قاطعانه خواجه در مسائل نصیریه هنگام تحریر ایـن بخـش از شـرح الاشارات و التنبیهات ، چرایی آن محل سؤال است و ایـن غیـر از اسـتناد پراشـکالی است که خواجه به جوزجانی میکند و عدم صحت آن گذشت ."