چکیده:
برنامههای درسی علاوهبر دانش تخصصی خود، پیامهای ضمنیای را درباره ارزشها، نگرشها، و قواعد رفتاری به فراگیران منتقل میکنند که بر کردار و تلقیهای آنها تأثیر میگذارد. مقاله حاضر، به بررسی این مسئله میپردازد که «هریک از نظریهها یا چشماندازهای نظری جامعهشناسی، برنامه پنهان درسی را چگونه تبیین میکند؟» بر این اساس، هدف این پژوهش، بررسی مفهوم برنامه درسی پنهان و مرور تعریفها و ماهیت آن در چشمانداز نظریههای گوناگون جامعهشناسی و شناسایی جنبههای اجتماعی شکلگیری برنامههای پنهان است. مقاله حاضر، پژوهشی کیفی در حوزه جامعهشناسی آموزش است که در آن مفاهیم و نظریههای مختلف مرتبط با برنامۀ درسی پنهان با استفاده از روش اسنادی، گردآوری و تحلیل شدهاند. چارچوب نظری این مقاله مبتنیبر دیدگاههای انتقادی در آموزش است و نتایج بهدستآمده نشان میدهد که کردارهای ذینفعان آموزش، روالها، قوانین، کنشهای متقابل، و ساختارهای اجتماعی در شکلگیری برنامههای درسی پنهان، نقش جدیای ایفا میکنند. همچنین نتایج این بررسی مشخص کرد که طرفداران کارکردگرایی، برنامه درسی پنهان را بهدلیل انتقال ارزشهای اجتماعی، دارای ضرورتی کارکردی میدانند. مارکسیستها و طرفداران نظریه انتقادی، میان برنامههای درسی پنهان و ساختار کلی اجتماعی، رابطه معناداری درنظر گرفته و نقش برنامه را عبارت از آمادهسازی فراگیران برای استثمار شدن در بازارهای کار معرفی میکنند. نظریه کنش متقابل اجتماعی به سلطه بیچونوچرای برنامه درسی پنهان معتقد نیست و امر جامعهپذیری را محصول «تعامل فراگیر» و «معلم» میداند. نظریههای فمینیستی نیز برنامه پنهان را عاملی برای مشروعیتبخشی به کلیشههای جنسیتی میان دانشآموزان دختر و پسر معرفی میکنند.
خلاصه ماشینی:
چارچوب نظری این مقاله دیدگاههای انتقادی در آموزش است که ازیکسو ماهیت برنامههای پنهان درسی و تأثیر آنها بر فراگیران، از منظر مفهوم جامعهپذیری را بررسی میکند و از سوی دیگر، به تجزیهوتحلیل این برنامهها، بهعنوان بازتولید فرهنگیـاجتماعی میپردازد.
Eric Margolis Philip Jackson Dreeben Snyder Bowles and Gintis Getzels Schwab Gordon آنان در این مورد که برنامه درسی پنهان تا این حد خطرناک و خزنده توصیف میشود، تردید کرده و گزارشهای موجود را مشتی تعبیرهای کیفی میدانند (لاکامسکی 1 ، 1988؛ ولانس 2 ، 1991).
در ایران، بخش عمدۀ بررسیهای مربوط به برنامه درسی پنهان، ناظر بر شناسایی نقاط بروز این برنامهها (محمدیمهر، 1392)؛ بررسی پیشینه پژوهشی مربوط به این مفهوم، چیستی، ابعاد و سطوح گوناگون آن (صفاییموحد و باوفا، 1392 الف)؛ بررسی چالشهای متعدد چنین برنامههایی از بعد علمی، اجتماعی، و تربیتی برای دانشجویان (مصلینژاد و دیگران، 1393)؛ معرفی عوامل مؤثر بر شکلگیری برنامه درسی پنهان در آموزش عالی ایران اعم از انعطاف برنامه درسی، آزادی نسبی دانشجویان در انتخاب استادان، انعطاف شیوه ارزشیابی، طرح پایاننامه یا رساله، پررنگتر شدن حضور نهادهای سیاسی در دانشگاه، تنوع قومی و طبقاتی، اختلاط جنسیتی، گفتمان علماندوزی، جایگاه متفاوت رشتههای دانشگاهی، و پایگاه اجتماعی مؤسسههای مختلف آموزش عالی (صفاییموحد و باوفا، 1392 ب) بوده است.
آشکار است که برخی حوزههای تفکر جامعهشناختی، الزاما نظریه منسجمی حتی در مورد آموزش، بهویژه برنامه درسی، ارائه نکردهاند، اما این بررسی تلاش کرده است با تشریح کلیات هریک از نظریههای اصلی جامعهشناسی و بحث درباره مفاهیم بنیادی موجود در دستگاه فکری آنها، به توضیح مواضع احتمالی هر دیدگاه پرداخته و نوع رویکرد آنها را درباره برنامههای پنهان، استخراج کند.