چکیده:
گرشاسپ بزرگترین پهلوان اسطورهای ایران است و رستم نیز جهانپهلوان شاهنامه است. یکی از شگفتترین و رازآمیزترین دشمنان گرشاسپ، دیوی است گندرو نام که پهلوان پس از رنج بسیار، او را در کنار دریای فراخکرت از پای درمیآورد. اکوان دیو نیز از رازآمیزترین دشمنان رستم است که تهمتن با کوشش بسیار، سرانجام او را در نزدیکی دریایی از پای میافکند. در این جستار، با روش توصیفیتحلیلی، دو داستان «نبرد رستم با اکوان دیو» و «نبرد گرشاسپ با گندرو»، از دید بنمایه و ساختار سنجیده می شود. یافتههای پژوهش نشان میدهد که این دو داستان، در ساختار و روند کارکردهای نیروهای دوسویه و نیز از دید ژرفساختهای اسطورهایحماسی، به گونهای شگفت همسانند. روند ساختاری دو داستان و آرمانها یا کهنالگوهای رفتاری دو پهلوان، این انگاره را سامان میدهد که گویی داستان نبرد رستم با اکوان دیو، گونهای دیگر از داستان نبرد گرشاسپ با گندرو است و یا هر دو داستان از یک سرچشمهاند.
Garshasp is the greatest mythic Persian champion and Rostam is also the preeminent hero in Shahnameh. One of the most mysterious enemies of Garshasp is a demon called Gandarva who is defeated after much difficulties by the champion near the Farakhkart Sea. Akvan Div is also one of the most enigmatic enemies of Rostam who is killed by the hero Rostam after many struggles by the sea. This research looks at the two stories in terms of motifs and structure using the descriptive analytic approach. The results obtained show that the two stories as far as structure and function of two sided forces are concerned and also from the perspective of epic mythic deep structure have amazing resemblances. The structural trend in two stories, and the ideals or archetypal behavior of two champions encourage the assumption that as if the combat of Rostam with Akan Div is another version of the story of the combat of Garshasp with Gandarva or it is maybe that the two stories draw upon the same fountainhead.
خلاصه ماشینی:
گفتنی است که نگارنده بـر پایـۀ ایـن جسـتار، در پـی آن نیسـت کـه دیـدگاه هـای پژوهش گران نام برده شده را ناپذیرفتنی بداند، بلکه بر آن است در کنـار ایـن دیـدگاه هـا، ایـن انگاره را فرادید نهد که شاید داستان نبرد گرشاسپ با گندرو در روند جابـه جـایی و دیگرگـونی اسطوره ها، در پیکرۀ داستان رستم و اکوان درآمده باشد یا دست کم ، ساخت و گـزارش ایـن دو داستان ، از یک سرچشمۀ یگانه یا یک کهن الگوی ویژۀ هم سان ، مایه گرفته است .
در این داستان ، هنگامیکه پهلوان در خواب است ، اکوان دیو زمین پیرامون تهمتن را میبـرد و او را به سوی دریا میبرد، یعنـی رسـتم نیـز هـم چـون گرشاسـپ ، بـا آن همـه تنومنـدی و زورمندیش ، ناخواسته به دست اکوان به دریا کشیده میشود: چــــو اکــــوانش از دور خفتــــه بــدیـــــد یـکــــی بــــاد شــــد تـــا بـــر او رسیــــد زمـــــین گـــــرد بـــــبرید و برداشتـــــش ز هــــــامون بگــــــردون برافراشـــــــتش بـــــه دریـــــای ژرف انــــــــدر انــــداختش ز کـینـــــه خـــــور ماهیــــان ســــاختش (فردوسی، ١٣٧١: ٣/ ٢٩٢) ٤- ٤- در کارزار نخست ، اکوان و گندرو کشته نمیشوند در داستان نبرد گرشاسپ و گندرو، پهلوان پس از نبـردی دراز، نیرومنـدتر از گنـدرو از کارزار بیرون میآید و میتواند آن را ببند بکشد، امـا بـا آن کـه دیـو را در بنـد دارد، آن را نمیکشد: «پس من نیرومندتر از گندرو شدم .
از دیگر سو، هم چنان که گفته شده است ، شعبانلو، نبرد تهمـتن را با اکوان ، در یک بخش بندی، برابر با «نه » هزار سال اسطورۀ آفرینش زروانی مـیدانـد کـه این نیز به گونه ای دیگر میتوانـد هـم سـانی زمـان «نبـرد رسـتم بـا اکـوان » را بـا زمـان «نبرد گرشاسپ با گندرو»، در شمارۀ «نه » بیاد آورد.