چکیده:
شاهنامه فردوسی از همان سالهایی که این اثر آفریده شد، معتبرترین سند هویّت و خصلتهای قومی و عامل تقویّت روحی مردم ایران شناخته شده است. این منظومه از آغاز سرایش، در گروهها و طبقات مختلف مردم ما اثر عمیق و جاویدان نهاده و بسی داستانها و باورها را پدید آورده است. اغلب داستانهای آن، روایتهای شفاهی گوناگون در میان عامّة مردم این سرزمین داشته است و آنان با قومیّتها و گویشهای مختلف و با روایتهای متعدّد و گوناگون، دلبستگی ویژه خود را به این اثر ارزشمند نشان دادهاند. داستان ضحّاک ماردوش یکی از این داستانهاییست که روایتهایی متعدّد و متفاوت در میان عامّة مردم دارد. نگارندگان مقاله حاضر برآنند در این جستار، روایتی از داستان ضحّاک را در شهرستان هشترود، تحلیل و بررسی کنند.
Ever since its creation, Shahnameh of Ferdowsi has been recognized as the most authentic document of identity and ethnic characteristics of Persians to uplift their spirits, and has exerted deep longlasting effect on our people in all walks of life producing many stories and beliefs. Ferdowsi's devotees from different ethnic groups retold orally variety of tales in different dialects throughout the centuries and rewarded him by creating their own legends around him to pay respect to this sublime work. The tale of Zahhak, the serpent king is one of the stories which has many different versions among the general public. The writers of this article attempt to examine and analyze a narrative of this story in Hashtrood county.
خلاصه ماشینی:
در این پژوهش برآنیم به پرسش هایی از این دست پاسخ دهیم : ١- روایـت شـفاهی از داستان ضحاک در هشت رود، چه شباهت ها و تفاوت هایی بـا روایـت هـای مشـابه آن در مناطق دیگر دارد؛ ٢- مبنای نام گذاری آبادیهـا و پدیـده هـای جغرافیـایی در شهرسـتان هشت رود چیست ؟ و آیا پیوندی با داستان های حماسی ایران زمین دارد؟ نیـز پـژوهش بـر این فرضیه ها بنیان نهاده شده است : ١- روایت هشـت رود، در کلیـات از جملـه پادشـاهی توأم با ستم ضحاک شبیه به روایت های دیگر اسـت ، امـا در جزییـات ، از جملـه چگـونگی رسیدن به پادشـاهی و ...
١-٢- روایت های نقالی داستان ضحاک در ایران داستان سرایی سنتی بسیار کهن است ، به گونه ای که بـازگفتن روایـت هـای ملی در اجتماعات مردم پیش از نظم شاهنامه و نوشته شدن شاهنامۀ ابومنصوری نیز رواج داشته است .
بنا بر تحقیقات محمـدجعفر محجـوب در ایـن زمینـه دو سـند مهـم داریـم : «یکی از آن ها وجود نوازندگان و شاعرانیست که گوسـان نـام داشـته و در دوران اشـکانی داستان های منظوم قهرمانی را بـا آهنـگ و هـم راه نغمـۀ سـاز خـویش مـیخوانـده انـد» (محجوب ، ١٣٨٦: ١٠٨٢) و سند دوم مطلبیست کـه در مقدمـۀ شـاهنامۀ ابومنصـوری آمـده است و ابومنصور به وزیر خود دستور میدهد که خداوندان کتب را از دهقانان و فرزانگـان و جهان دیدگان هم چون ماخ پیر خراسان از هری، یزدان داد از سیستان ، مـاهوی خورشـید از نشابور، شادان برزین از توس از شهرها بیاورند و بنشانند بگـردآوردن ایـن نامـۀ شـاهان (همان : ١٠٨٢ – ١٠٨٣).