چکیده:
ﺗﺒﯿﯿﻦ ﻋﺎﻣﻠﯿﺖﻣﺤﻮر ﺑﺎ ﺗﺄﮐﯿﺪ ﺑﺮ ﻧﺨﺒﮕﺎن، ﯾﮑﯽ از ﻣﻬﻢﺗﺮﯾﻦ روﯾﮑﺮدﻫﺎی ﺗﺒﯿﯿﻦ در ﻋﻠﻮم اﺟﺘﻤﺎﻋﯽ اﺳﺖ. ﻫﺮﭼﻨﺪ ﺑﺴﯿﺎری از ﻣﻄﺎﻟﻌﺎت ﻧﺨﺒﻪﻣﺤﻮر ﺻﺮﻓﺎ ﺑﻪ ﻧﺨﺒﮕﺎن ﺗﻮﺟﻪ دارﻧﺪ و ﺳﺎﺧﺘﺎرﻫﺎ را ﻧﺎدﯾﺪه ﻣﯽ-ﮔﯿﺮﻧﺪ،در اﯾﻦ ﭘﮋوﻫﺶ ﻧﻪﺗﻨﻬﺎ ﻧﺨﺒﮕﺎن ﺟﺪای از ﺳﺎﺧﺘﺎر ﻧﯿﺴﺘﻨﺪ، ﺑﻠﮑﻪ ﻣﺨﻠﻮق ﺳﺎﺧﺘﺎر ﺑﻮدﻫﻮ ﺑﺮ ﺳﺎﺧﺘﺎر ﺗﺄﺛﯿﺮﮔﺬار ﺧﻮاﻫﻨﺪ ﺑﻮد. در ﭘﮋوﻫﺶ ﺣﺎﺿﺮ، ﺳﻌﯽ ﺷﺪه اﺳﺖ اﻧﻘﻼب ﻣﺸﺮوﻃﻪ اﯾﺮان ﺑﺎ اﯾﻦ روﯾﮑﺮد ﻧﻈﺮی ﺗﺒﯿﯿﻦ ﺷﻮد. ﻧﻘﺶ ﻧﺨﺒﮕﺎن ﭼﻨﺪﮔﺎﻧﻪ و ﺻﻮرتﺑﻨﺪی آﻧﺎن ﺑﺮ ﻣﺒﻨﺎی ﻣﻨﺎﺑﻊ ﻗﺪرت اﻗﺘﺼﺎدی، اﯾﺪﺋﻮﻟﻮژﯾﮏ، ﺳﯿﺎﺳﯽ و ﻧﻈﺎﻣﯽ و ﺳﺎزﻣﺎن ﻧﺨﺒﮕﺎن ﮐﻪ ﻫﺮ دو ﻧﺎﺷﯽ از ﺗﻮان ﺳﺎﺧﺘﺎری ﺣﻮزهﻫﺎی اﻗﺘﺼﺎدی، ﺳﯿﺎﺳﯽ، ﻓﺮﻫﻨﮕﯽ و اﺟﺘﻤﺎﻋﯽ اﺳﺖ، ﺑﺮرﺳﯽ ﺷﺪه اﺳﺖ. در ﺟﺮﯾﺎن اﻧﻘﻼب ﻣﺸﺮوﻃﻪ ﭘﻨﺞ ﻧﻮع ﻧﺨﺒﻪ، ﺷﺎﻣﻞ روﺣﺎﻧﯿﺎن، روﺷﻨﻔﮑﺮان، ﺗﺠﺎر و ﺑﺎزرﮔﺎﻧﺎن، زﻣﯿﻦداران ﺑﺰرگ و ﻧﺨﺒﮕﺎن ﺣﺎﮐﻢ، ﺷﻨﺎﺳﺎﯾﯽ و راﺑﻄﻪ آﻧﺎن ﺑﺮ اﺳﺎس ﭘﯿﻮﺳﺘﺎر ﺗﻀﺎد ﺗﻌﯿﯿﻦ ﺷﺪه اﺳﺖ. درﻧﻬﺎﯾﺖ ﺻﻮرتﺑﻨﺪی ﻧﺨﺒﮕﺎن در آﺳﺘﺎﻧﻪ ﻣﺸﺮوﻃﻪ و در ﻃﻮل ﻣﺠﻠﺲ اول و دوم، اراﺋﻪ و ﻣﻨﺎﺳﺒﺎت آﻧﺎن در اﯾﻦ دو ﺑﺮﻫﻪ ﺑﯿﺎن ﺷﺪه اﺳﺖ.
خلاصه ماشینی:
"در طرف مقابل ، وضعیت نابسامان اقتصادی ، معاهده های نابرابر، عدم مشروعیت و در کل عدم کارایی برای جامعه ، به برآمدن و قدرت گرفتن بیشتر دیگر گروه های نخبه ، ازجمله علما، بازرگانان ، رؤسای ایلات و روشنفکران منجر شد؛ بنابراین ساختار سیاسی که در رأس آن نخبگان حاکم قرار داشتند، به واسطه ضعف مالی ، نظامی ، ایدئولوژیک و سیاسی و شبکه روابط سست درون آنان ، به قدرت گرفتن نخبگان فرهنگی (علما و روشنفکران )، نخبگان اجتماعی (روسای ایلات ) و نخبگان اقتصادی (بازرگانان ) منجر شده و موجب ورود آنان به عرصه سیاسی شد.
ساختار فرهنگی در آستانه مشروطه علی رغم گروه بندی های مختلف فرهنگی ، وجه غالب نظام ارزشی دوران قاجار، دین اسلام و مهم تر از آن مذهب تشیع بود که قوی ترین منبع ایدئولوژیک محسوب می شد، به طوری که هر تغییر و نوآوری کوچک و بزرگ ، اگر از سوی علمای بانفوذ که مهم ترین نخبگان فرهنگی نیز محسوب می شدند، موردپذیرش قرار می گرفت ، عموم مردم از آن استقبال می کردند؛ در غیر این صورت امکان بقا برای آن تغییر وجود نداشت .
مهم ترین منبع قدرت بازرگانان و تجار، منبع اقتصادی بود؛ از طرفی شبکه ارتباطی آن ها که پیش از جنبش بسیار ضعیف بود و تشکل رسمی یا غیررسمی منسجمی وجود نداشت ، با نزدیکی به روحانیان بیشتر شده و همین موضوع باعث انسجام بیشتر این گروه در برابر نخبگان حاکم شد."