چکیده:
انسان به طبیعت آگاهی و خواست خود زندگی را میطلبد، به زندگی میاندیشد، از آن محافظت میکند و از هر چه بر ضد آن باشد میگریزد. مرگ، بهویژه آنگاه که پایان مطلق زندگی تلقی شود، بیشتر از هر چیز دیگری هراسناک میشود. هرچند اموری در زندگی برای انسان ناخوشایند باشد، ناخرسندی به اصل زندگی سرایت نمیکند و او به زندگیِ بدون آن امور میاندیشد. اصل اعتقاد به زندگی، بقا و جاودانه بودن آن به طور اطمینانآوری به پیغام پیامبران خداوند تکیه زده است. در میان دانشوران، فیلسوفان نیز برای اصل زندگی پس از مرگ دلایلی آوردهاند. در میان دلایل متقن بر زندگی پس از مرگ، دلیلی که افزون بر اتقان، امکان ورود سریع و عمیق به عقل عام بشری را د، بهتر و برتر از دلیلهای دیگر است. در این مقاله میکوشیم تا چنین دلیلی بر زندگی پس از مرگ نشان داده شود، دلیلی که به چیزی جز تأمل و تدبر وابسته نیست و در دسترس همگان است.
خلاصه ماشینی:
در جنب اين عامل ، عامل مهم تري است که اســتدلال را در بهترين موقعيت قرار ميدهد: گزاره هاي پشــتيبان يا مقدماتي در يک اســتدلال به قدري براي طبيعت عقل ، به خوديخود يا با تنبه دادن ، آشــکار و واضــح باشــند که بتوانند بدون مقاومت اذهان يا مانع گذاري آن ها، به عمق عقل يا قوە شـناخت رسـوخ کند و مطلوب يا نتيجه را شناخته گردانند.
کافي اسـت عدد سلول هاي بدن انسـان که به گزارشـي ده به توان سـيزده اسـت ، را در نظر بگيريم و بنگريم در هر سـلول چه مقدار کار ميشـود و سـپس اين سـلول ها چگونه به يک ديگر چنان مرتبط ميشـوند که سـيستم و نظام واحد بدني را تشکيل ميدهند و در جنب اين سيستم بياندازه فعال ، نظام و سيستم انديشه اي قرار ميگيرد که گســترە فعاليت آن نيز به بينهايت ميل ميکند.
مگر نديده ايم که وقتي ضـربه اي به مغز وارد مي شـود امکانات فراواني از دستگاه انديشه معلق يا کند يا متوقف ميشوند؟ مدبر جهان طبيعت آفرينش بدن انسان را چنان قرار داده است که پاره اي از نيازهاي خود را به دسـتگاه انديشـۀ او برساند تا اين دستگاه به برطرف کردن آن نيازها اقدام کند.
در زندگي جنيني، تنها نشـانگرهاي جهان آن سو بخش بدني انسان است ؛ زيرا جنين انساني در اين مرحله چيزي در بخش انديشه اي خود ندارد.