چکیده:
یکی از مباحث مهم در فهم دقیق آیات قرآن، توجه به چگونگی استخدام افعال در کلام الهی است. افعال از زوایای مختلفی قابل بررسی هستند. از جمله این ابعاد، زمان به کار رفته در افعال استعمال شده است. با تامّل در آیات قرآن مواردی مشاهده میشود که هر یک از افعال ماضی، مضارع و امر بر خلاف انتظار و مغایر با سیاق به جای یکدیگر به کار رفتهاند. به نظر میرسد به کارگیری فعلی که با زمان دیگر افعال مورد استفاده در آیه یا مجموع سخن مطابقت ندارد، دارای نکاتی است که برجسته سازی آن مورد عنایت متکلّم بلیغ بوده است.
از جمله این نکات میتوان تاکید بر وقوع فعل، تصویر سازی فعل برای مخاطب به هدف درک روشنتر، اظهار تمایل به وقوع فعل، تفخیم و بزرگداشت فعل و بالعکس بی اهمیت جلوه دادن صدور فعل از فاعل رابرشمرد. مقاله پیش رو به روش توصیفی-تحلیلی نگارش یافته است.
خلاصه ماشینی:
"ابن جنی در این باره میگوید: در عبارت «إن قمت قمت» الفاظ به صورت ماضی (گذشته) بیان شده؛ اما در معنا بر مضارع (مستقبل) دلالت دارد، یعنی در تعبیر از معنا و مفهومی که وقوع آن محتمل و مورد تردید است، از لفظ ماضی که قطعیت و حتمیت را نشان میدهد، استفاده شده که گویی آن عمل اتفاق افتاده، نه اینکه مورد انتظار و محتمل باشد.
اصل در انفاق نیز، زکات است که عمدتا بعد از نماز ذکر شده است و این نشان دهنده اهتمام دین، نسبت به آن است و امری است که انجام آن برای افراد غالبا دشوار است؛ (ابن عاشور، بیتا: 12/125) اما علامه طباطبایی تحلیل دیگری دارد وآن اینکه مقصود بالاصاله، همان سه جمله اول است که مربوط به عمل صالح، یعنی انجام واجبات وترک محرمات است و جمله چهارمی که راجع به تدارک و تلافی خللی است که احیانا در عمل پدید میآید، مقصود بالتبع است نه بالاصاله؛ چنانچه همه این افعال با هیئت مضارع بیان میشد، نکته لطیف اصالت داشتن اعمال صالح و تبعی بودن تدارک کاستیها از آن فهمیده نمیشد.
ابوحیان میگوید: این فعل، ساختار امر از مصدر «کون» است؛ ولی امر در آیه شریفه حقیقی نیست؛ چرا که تبدیل شدن یهودیان مورد خطاب آیه به بوزینه، چیزی نیست که در اختیار آنها باشد و به عبارت دیگر آنها قادر نیستند ماهیت خود را تغییر داده، به بوزینه مبدل شوند؛ بلکه منظور سرعت به وقوع پیوستن این امر بعد از تحقق اراده الهی است، (ابوحیان، 1420ق: 1/ 397) یعنی شبیه به این آیه ﴿إنما قولنا لشیء إذا أردناه أن نقول له کن فیکون﴾ (النحل:40) چنانچه این فعل نیز به صورت ماضی «جعلناهم قردة خاسئین» به کار میرفت، این نکته معنایی قابل انتقال نبود."