چکیده:
در نقد آثار ادبی، توجه به ساختار شعر و مسایل زبانی، خواننده را به نتیجهای مطلوب در فهم و تفسـیر محتوا، مضمون و اندیـشه سخـنوری، رهنمون میشود. یکی از مسایل نوین زبانشناسی در حوزه نقد متون فارسی، واکاوی انحراف از نرم و عدول از هنجارهای زبانی است که در کلام هنرمندان صاحب سبک و نوآور، بسامد چشمگیری دارد. بیدل دهلوی از شاعران صاحب سبکی است که با تاکید بر ابهام در شعر و پذیرش مضامین و ساختارهای نوگرایانه سبک هندی، تصاویر تازهای را برای دست یافتن به «معنی بیگانه» ارایه داده است. این مقاله بر آن است تا مضامین و ساختارهای دیریاب را که در لباس تشبیه، استعاره، تشخیص، پارادوکس، حسآمیزی و مخالفخوانی خود نمایی میکنند، در شعر بیدل دهلوی تشریح نماید.
In literary Criticism, Paying attention of poet Strueture and linguistic issues guides the reader to an optimal result in understanding and interpretation of the content, tleme and viewpoint of rhetoric. One of the newest issues in linguistics in literary criticism is the explaration of the deviation from norm and linguistic norms which is in the speech of contemporary authors talces on outstanding frequency. Bidel Dehlavi is among those scholars who emphasizes on ambiguity in poet and admission the modern themes and structures of Indian school,has portrayed a new image to reach to"strange meaning". This paper aims to explain the themems and far-reaching structures which are embedded in the forms of simile, metaphor,personification, Paradox, emotion creation, and Pun to be distinguished.
خلاصه ماشینی:
» (شفیعیکدکنی، 1373: 10) صفوی با استناد به نظریات لیچ، هنجارگریزی را زمانی محقق و هنری میداند که سه اصل نقشمندی، جهتمندی و غایتمندی را دارا باشد (صفوی، 1383: 44) بنابراین؛ باید پذیرفت که صرف عدول از هنجار، باعث آفرینش ادبی نمیشود یعنی همه انحرافات را نمیتوان، هنر شاعر قلمداد نمود بلکه این انحراف از نرمها، اگر ضمن داشتن ابتکار هنری، بر غنا، زیبایی و تاثیرگذاری کلام بیفزایند و همچنین اصل «رسانگی» و «انسجام» را رعایت کنند، میتوانند در بوته نقد فرمالیستی قرار گیرند و «همچنین انحراف از زبان معیار باید از دیدگاههای بلاغی به خصوص علم بیان، قابل توجیه باشد.
(توحیدیان، 1392: 399) برای نمونه به مواردی اشاره میشود: خضر و آب حیات بیدل، هم نوا با عرف و هنجار دیرینه ادبی در تحسین آب بقا، مرشد و خضر گوید: توفان غبار عدمیم آب بقا کو؟ دریا به میان محو شد از جوش کرانها (بیدل: 112) در این صحرا به وضع خضر باید زندگی کردن نگردد گم کسی کز مردمان پنهان شود پیدا (بیدل: 266 ) و در نگرش دیگرگونه بدانها گوید: زیر فلک آنقدر خجلت مهلت مبر زندگی خضر هم یک دو نفس تهمتی است (بیدل: 590) ما ز کوری اینقدر در بند رهبر ماندهایم چشم اگر بینا بود بر کف عصا زنجیر پاست (بیدل: 494) تا نفس باقی است، باید با علایق ساختن خضر را هم الفت آب بقا زنجیر پاست (بیدل: 438) موج دریای تعین گر همین جوش من است آنچه خلق آب بقا دارد گمان جز شاش نیست (بیدل: 634) ملاحظه میشود که این نگرشهای دیگر گونه و مغایر با اندیشه و انتظار مخاطب، سبب برجستگی مضمون، مکث، تلاش و کنکاش ذهنی میشود و میتواند از مصادیق هنجارگریزی معنایی در اندیشه بیدل باشد و پرواضح است تناقضگویی در این عرصه با اندیشههای عرفانی بیدل که از قید و بند جسم مینالد قابل توجیه است.