چکیده:
برهان مفهومی که در فلسفه غرب «برهان وجودی» خوانده میشود، برهانی است که از یک مفهوم در موطن اذهان به مصداق خارجی آن مفهوم گذر میکند. این برهان فقط دربارة مفهومی است که به خداوند اختصاص دارد. فلاسفه اتفاقنظر دارند که گذر از مفهوم (صرف) به مصداق مجاز نیست؛ در عین حال مفهوم نشاندهندة خداوند، بمانند وجود خدا که با هر موجودی متفاوت است و نظیر ندارد، با مفهومهای دیگر در گذر مذکور متفاوت است و نظیر ندارد. آنسلم به یک شکل و دکارت بشکلی دیگر، برهان مفهومی را تقریر کردهاند. صرفنظر از درستی یا نادرستی نقدهای وارد شده بر این دو برهان، نوشتار حاضر مفهوم دیگری را برای تقریر این برهان مطرح کرده است که اگر شرایط لازم و کافی را داشته باشد، سریعتر و آسانتر به مقصد میرسد. این مفهوم ویژگیهایی دارد که در میان آنها ویژگی کاشفیت و حکایت از واقع از اهمیت بسزایی برخوردار است. مفهوم یاد شده عبارت است از مفهوم وجود؛مفهوم معقولی که در طبیعت عقل قرار دارد و از هر مصاحبت با چیستی و نیستی فاصله دارد. پس از تقریر این برهان، با جستجو در مکتوبات فیلسوفان مسلمان، از جمله ملاصدرا به این نتیجه رسیدیم که عباراتی از ایشان را میتوان بر این مقصود شاهد آورد. اگر این برهان به ثمر نشسته باشد، توانایی عام عقل را در شناخت خداوند و نیز صفات خداوند از یک طرف و امکان تقریر جدیدی برای پاره¬یی از مقاصد عالمان حکمت و عرفان، از طرف دیگر را نشان میدهد.
خلاصه ماشینی:
"از قضا، کسانی که در فلسفة غرب، برهان مفهومی را در اثبات وجود خداوند مطرح کردهاند، دربارة هر مفهومی، جز مفهوم بکار گرفته شده در برهان مذکور، همان دیدگاه عام را پذیرفتهاند که از صرف مفهوم نمیتوان به مصداق رسید؛ برای نمونه، آنسلم میگوید: چیزی را در اندیشه داشتن با ادراک هستی آن یکی نیست؛ زمانی که نقاش در باب پردهیی که نقش برخواهد زد میاندیشد، آن را در اندیشهاش دارد، اما هنوز به هستی آن نمیاندیشد، چرا که هنوز به منصة ظهور نرسانده است.
. همچنین دربارة موضوع فلسفه آمده است: موجودی که بعنوان موضوع فلسفه مطرح میشود مفهوم وجود نیست، بلکه مصداق خارجی آن است، لیکن مادام که به بحث مفهومی دربارة واقعیت میپردازیم، مفهوم وجود از جهت حکایتی که نسبت به واقعیت خارجی دارد، عهدهدار دیگر مفاهیمی است که بر آن حمل میشوند، چه اینکه در متن واقع، حقیقت خارجی موجود عهدهدار ماهیات و اعراضی است که عارض آن میگردند؛ یعنی رابطهیی که بین واقعیتهای عینی است بین مفاهیم آنها از جهت حکایت از واقع عینی برقرار میباشد.
در ادامه این اشکال که بیانگر ملاک نادرست بودن برهان آنسلم را بدست میدهد، یک اشکال نقضی نیز بر این برهان وارد شده است: اگر صرف تصور مورد اشارة آنسلم در اثبات خداوند کفایت میداشت، شریک خداوند نیز بدلیل اینکه تصور میشود، اثبات میگردید، زیرا مفهوم شریک خدا، با تمام مفاهیمی که در مفهوم خداوند مأخوذ است، مشارکت دارد و مصداق نداشتن با مفاهیم مأخوذ در آن سازگاری ندارد و به همان تقریر آنسلم، ما را به تناقض میکشاند؛ در حالی که شریک خداوند هیچ سهمی از وجود ندارد."