چکیده:
دراین نوشتار اصولی مانند راستی ،جایگاه پادشاه، فره ایزدی، اصالت نژاد وعدالت در قابوسنامه مورد بررسی قرار گرفته است. در قابوسنامه پادشاه به خورشید مانند شده است و همه امور به خواست او انجام می گیرد.؛ او باید عدالت را در جامعه اجرا کند و ایرانشهر را از دروغ پاکسازی نماید و تا آرمانشهر به منصه ظهور برسد. پادشاه باید آریایی باشد و هم از رحمت الهی برخوردار. پادشاه فراهم کننده شرایط مطلوب برای رستگار شدن مردم است و مردم در سایه تدبیر او می توانند علی قدر مراتبهم، از رحمت یزدانی سیراب شوند. این پژوهش که با روش تاریخی و رویکردی توصیفی، تحلیلی انجام پذیرفته، نشان خواهد داد که عنصرالمعالی تحت تاثیراندیشه های ایرانشهری قرار داشته است و مفردات این اندیشه ها رااز منابع گوناگون از جمله منابع پهلوی، گرد آوری کرده است؛ . نقطه اوج این تاثیر، باب هشتم کتاب است که به بیان اندرزهای انوشیروان اختصاص پیدا کرده است.
خلاصه ماشینی:
"این برگزیدگی الهی و مانند کردن پادشاه به خورشید حتی وارد رویاهای ایرانیان هم شده بود، چنانکه پاپک زمانی که مرزبان و شهردار پارس بود در خواب دید: «چونانکه خورشید از سر ساسان بتابد و همه گیهان روشنی گیرد » (بیانی، 1392، ص59)عجیب نیست که صدها سال بعد شیخ صفی الدین اردبیلی در خواب می بیند: «چون کلاه از سر بر میدارد افتابی از فرق همایونش طالع می گردد که عالم را روشنی می بخشد » (ترکمان،1382، ج اول، 13) این دو رویا از آن روی در کنار هم آمد تا دانسته شود خورشید تا چه حد در مافی الضمیر ایرانیان اثر داشته است که نیای دو سلسله پادشاهی، یکی پیش از اسلام و دیگری پس از اسلام، با وجود فاصله زمانی بسیار، د ر مورد رسیدن فرزندانشان به پادشاهی، خوابی یکسان دیدند.
در کتیبه بیستون که جهان بینی داریوش را بازتاب می دهد، و شاید بتوان آن رانخستین اندرز نامه و یا سیاست نامه ایران دانست، آمده است: «از آن جهت اهور مزدا مرا یاری کرد و خدایان دیگری که هستند که بی وفا نبودم، دروغگو نبودم، دراز دست نبودم » (نارمن شارپ، 1384، 70)؛ «داریوش فرزندش را اینگونه نصیحت می کند: تو که از این پس شاه خواهی بود خود را قویا از دروغ بپای."