چکیده:
علامه طباطبایی در اصول فلسفه و روش رئالیسم برهانی تازه بر اثبات واجب الوجود اقامه کرده است که می توان آن را روایتی نوین از برهان صدیقین نامید. این برهان ویژگی هایی دارد که آن را از دیگر براهین متمایز می کند، از جمله اینکه فقط بر اصل وجود واقعیت و استحاله اجتماع نقیضین مبتنی است و به هیچ مقدمه فلسفی دیگری نیاز ندارد. شهید مطهری در پاورقی این قسمت از کتاب اصول فلسفه، تقریری از برهان صدیقین ارائه می دهد که در نگاه نخست، نسبت آشکاری با متن کتاب ندارد و بیشتر ناظر به تقریر برهان صدیقین صدرایی است. در این مقاله ضمن تحلیل برهان علامه و پاسخ گویی به اشکال های احتمالی وارد بر آن، تقریر شهید مطهری از برهان صدیقین و نسبت آن با برهان علامه و برهان صدیقین صدرایی بررسی و احتمال های گوناگون در تبیین ناهماهنگی اشاره شده - ناکامی در فهم برهان، مخدوش دانستن آن، کوشش جهت تتمیم آن و...- طرح و ارزیابی شده است.
خلاصه ماشینی:
اگر چنين باشــد ـ که البته قرائني هم بر آن در کلام فارابي هســت که با تأمل روشن مي شــود ـ ديگر برهان ابن ســينا با آنچــه در فصوص الحکم آمده کامــلا متفاوت و در فضاي ديگري خواهد بود، چراکه بوعلي بر اســاس کثرت موجودات سخن مي گويد و از طريق تحليل «موجود»، بر وجود واجب بالذات برهان اقامه مي کند و نه تأمل شهودي سال دوم ، شماره ششم و هفتم ، تابستان و پاييز ٩٢ در حقيقت وجود؛ و همين امر هم مبناي اشکال صدرالمتألهين بر برهان بوعلي است که اين برهان گرچه تام است و وجود واجب بالذات را اثبات مي کند، اما شايسته نام برهان صديقين نيســت کــه در آن با تأمل در خود وجود، وجــوب آن معلوم مي گردد؛ چراکه ابن سينا در اين برهان «موجود» را مطمح نظر قرار داده است ، نه وجود را.
اين پاورقي را علامه در آنجا بيان مي کند که ملاصدرا پس از بيان مقدمه اي ـ در بيان اينکه راه هاي به سوي خدا فراوان است ، ولي برخي از آنها سال دوم ، شماره ششم و هفتم ، تابستان و پاييز ٩٢ اوثق و اشــرف و انور از ســايرين است و استوارترين براهين و شريف ترين آنها برهاني است که حد وسط در آن ، در حقيقت ، خود حق تعالي است و اين همان راهي است که صديقان مي پيمايند، يعني کساني که به او استشهاد مي کنند و نه بر او، در حالي که ديگران براي دست يابي به معرفت او به چيزي جز او تمسک مي جويند ـ به تقرير برهان صديقين بر اســاس اصول حکمت متعاليه ، از جمله اصالت وجود و تشکيک در وجود مي پردازد و مي گويد: «تقريره ان الوجود کما مر حقيقة عينية واحدة بسيطة » (شيرازي ، ١٩٨١: ١٤/٦).