چکیده:
در مقالۀ حاضر، کوشیدهایم با تحلیل عناصر ساختاری و دستوری متن مقالات شمس و با رهیافتهای معنیشناسانه (سمانتیک: Semantic) خواننده را به خوانشی نو و دگرگونه از این اثر سترگ فراخوانیم. همچنانکه مطالعات ساختاری نشان میدهد که انواع ادبی از الگوهای نحوی و دستوری معینی پیروی میکنند. وجوه فعل و انواع اسم و ضمیر، تأثیرات معنیشناسانه خاصی در زبان دارند. بدین ترتیب، میبینیم که شمس چگونه با استفاده از فنون مختلف حذف، فاصلهگذاری و بهره بردن از ابزارهایی همچون وارونهسازی معنا، ایجاد ساختهای رمزگونه و ورود به قلمروی مجاز، توسعی در نظریۀ تشابه ایجاد کرد که منجر به عدم تعین و عدم قطعیت و ابهام در کاربرد کلمه شد و میبینیم که چگونه در این حالت، زبان از جنبۀ ایضاحی خود میکاهد تا بتواند حالتی افراطی و پیشرو (آوانگارد) پیدا کند.
Providing an analysis of the structural and grammatical elements of Shams Tabrizi's Articles through a semantic approach، it has been tried in present paper، to invite readers taking a new and different reading of this masterpiece. As structural studies show، the literary genres follow certain syntactic and grammatical patterns. The verbal modes and different types of nouns and pronouns have their special semantic effects in language. So، it can be seen how Shams develops the theory of similarity، using various techniques such as omitting and spacing، and utilizing tools such as reversal of meaning، creating encrypted structures، and entering the territory of trope that results in uncertainty and indeterminacy and how، in this case، the language reduces its enlightenment aspect to be able to find a radical and progressive (avant-garde) state.
خلاصه ماشینی:
بـدین ترتیـب ، میبینیم که شمس چگونه با استفاده از فنون مختلف حـذف ، فاصـله گـذاری و بهـره بـردن از ابزارهـایی همچون وارونه سازی معنا، ایجاد ساخت های رمزگونه و ورود به قلمروی مجاز، توسـعی در نظریـۀ تشـابه ایجاد کرد که منجر به عدم تعین و عدم قطعیت و ابهام در کاربرد کلمه شد و میبینیم که چگونه در این حالت ، زبان از جنبۀ ایضاحی خود میکاهد تا بتواند حالتی افراطی و پیشرو (آوانگارد) پیدا کند.
اگرچه همۀ این کارکردهای زبانی و بیانی، محصول ناخودآگاهی و فعالیت خودبه خـود ذهن خلاق هنرمند است و نمیتـوان آن را حاصـل انتخـاب و گـزینش آگاهانـۀ الفـاظ و عناصر زبانی از سوی شاعر یا نویسنده دانست ، اما همین کارکرد ناخودآگاه ذهن که حاصل لحظات ناب از خودبه درشدگی هنرمند است و گذار از معنای ظاهری الفاظ برای دسـتیابی به معانی باطنی آن و به کارگیری نشانه های متعارف زبانی دربارٔە مدلول های غیرمعمـول و غیرمتعارف میباشد، به کلام ابهامی میبخشد که چنان که گفتیم ، ابهام هنری اسـت و بـا ابهام متن های مصنوع و متکلف بسیار متفاوت میباشد.
ابهـام هنرمندانـه ، ابهامی است که کوشش ذهنی خواننده را برای دریافت معنـا و مفهـوم در پـی دارد و بـه موجب آن ، هر خواننده ای با توجه به عمق معرفت خود، میتواند یـک ارتبـاط و مناسـبت دلالتی تازه میان دال و مدلول پیدا کند و از طریق این تقلای ذهنی، به اقناع و در نتیجه ، لذت هنری دست یابد.