چکیده:
عصمت پیامبران صرف نظر از اختلافات اندکی که در باره حد و گستره آن وجود دارد، اعتقاد مشترک اکثر قریب به اتفاق فرق کلامی مسلمان و بسیاری از معتقدین به دیگر ادیان الهی است و به همین جهت اهمیت و جایگاه ویژه ای در میان مباحث کلامی دارد. در میان اندیشمندان شیعه نیز متکلمین بزرگ اعم از متقدم نظیر شیخ مفید و یا متاخر نظیر علامه طباطبایی به ابعاد گوناگون این مبحث پرداخته اند. علامه طباطبایی با التزام به براهین عقلی ، عصمت از سهو و نسیان و خطا در دریافت و ابلاغ و تبلیغ و تبیین وحی را از لوازم نبوت می شمارد و عصمت از گناه را به پرهیز از ترک واجب و انجام حرام، یعنی فعلی که مخالف مقام بندگی و مولویت حضرت حق باشد، معنا می کند. ایشان نفی خطا و اشتباه در ادراکات حسی و علوم اعتباری و تشخیص صلاح و فساد امور تکوینی را خارج از حوزه عصمت پیامبران می داند و لذا برهانی هم بر آن اقامه نمی کند. و اما شیخ مفید با برتر دانستن عصمت پیامبر اکرم(ص) از سائر پیامبران، به عصمت آن حضرت از مطلق سهو و نسیان و کبیره و صغیره عمدی و سهوی، از اول تولد تا هنگام مرگ قائل است وبرای سایر پیامبران به جز رسول اکرم (ص ) صغیره غیر عمد که موجب سبکی فاعل نشود را تا قبل از رسالت ایشان جایز می داند.این مقاله قصد دارد باروش کتابخانه ای و براساس تحلیل محتوا به تبیین و مقایسه دیدگاه و براهین این دو اندیشمند در باب عصمت پیامبران بپردازد و مهمترین دستاورد مقاله نشان دادن اتفاق نظر دو متکلم گرانقدر در عصمت مطلق جمیع انبیا درحوزه مربوط به وحی و رسالت و در دوران نبوت ایشان و اختلاف نظر آنها در امور خارج از حوزه رسالت و دوران قبل از نبوت است
خلاصه ماشینی:
بدون اينكه قصد ورود به بحث هم معني گرفتن وحي وتجربه ديني پيامبران را داشته باشيم، ذكر اين نكته خالي از لطف نيست كه با استناد به همين چند آيه نيز كاملا آشكار است كه ديدگاه فوق با ديدگاه قران در باره وحي ناسازگار است زيرا تجربه دروني امر متعالي كه در بهترين حالت مي توان آن را نه حاصل اختلالات رواني و دخل و تصرفات نفساني و شيطاني، بلكه مترادف كشف و شهود معنوي در عرفان اسلامي لحاظ كرد هيچ ضمانتي براي مصونيت و حفظ از خطا و اشتباه در مقام فهم و تعبير و بيان نخواهد داشت تا چه رسد به مصونيت از سهو و نسيان كه امور ي كاملا غير اختياري هستند و در حوزه معرفت زايي بسيار بعيد مي نمايد كه بتوان با تجربه ديني وجود حقيقي امري اعم از ملائكه و حتي خدا را اثبات كرد .
اما گسترده كردن دوره عصمت به اين شكل كه از پيامبر هيچ سهو و نسياني در هيچ زمينه نه تنها در دوران نبوت، بلكه قبل از آن هم ممكن نباشد، چگونه اثبات مي شود و چه ضرورتي دارد؟ سهو و فراموشي در امور عادي زندگي مخصوصا قبل از پيامبري چه ضرري مي تواند به اصل رسالت ابلاغ پيامبران داشته باشد؟ در نقل سخنان علامه طباطبايي آمد كه ايشان سهو و نسيان در غير حوزه دريافت ، ابلاغ و تبليغ وحي مانند خطاي در اداركات حسي و علوم اعتباري ويا در تشخيص صلاح و فساد و نفع و ضرر امر تكويني حتي در دوره نبوت را نيز امر ي خارج از بحث عصمت مي شمارد ، به اين معنا كه معتقد است ادله عصمت اين امور را اثبات نمي كند .