چکیده:
صرف نظر از اینکه موضوع ضرورت مساوات و از میان رفتن طبقات تا چه اندازه آرمانی است، قشربندی در جامعه یک واقعیت اجتماعی است و جوامع بشری دارای سلسله مراتب، طبقات و پایگاههای اجتماعی متفاوت اند. عضویت در یک طبقه اجتماعی و نیز داشتن منزلتی خاص، تعیین کننده ارزش ها، اهداف زندگی و سوگیری های کلی نسبت به موضوعات انسانی و اجتماعی است. نوشتار حاضر با هدف تحلیل جامعه شناختی ساختار طبقات جامعه کردهای مکریان و بررسی تغییرات آن در طول نیم قرن اخیر (با تکیه بر ساختار طبقاتی شهر مهاباد) و نیز بررسی نظام ارزشی آنها صورت گرفته است. روش تحقیق، روش ترکیبی و مشتمل بر دو رهیافت کیفی( تحلیل تاریخی جهت بررسی ساختار طبقاتی جامعه) و کمی(سنجش و بررسی نظام ارزشی طبقات) است. جامعه آماری شامل کلیه افراد ساکن در مطقه مکریان است. در بخش کیفی تحقیق کل جامعه مورد مطالعه و در بخش کمی تحقیق بر اساس نمونه گیری خوشه ای، شهر مهاباد به عنوان نمونه انتخاب و حجم نمونه مقتضی با توجه به حداکثر میزان پراکندگی و خطای 5 درصد 356 نفر تعیین شد. در بخش تحلیل تاریخی، بر اساس اسناد و مدارک معتبر، ساختار طبقاتی جامعه از گذشته تا حال مورد بررسی قرار گرفته و در بخش کمی تحقیق، داده ها به وسیله مقیاس استاندارد ارزشهای فرهنگی شوارتز سنجش و با استفاده از آزمون آنالیز واریانس یکطرفه مورد تحلیل واقع شده است. بر اساس نتایج بخش کیفی تحقیق، جامعه موردمطالعه شامل چهار نوع قشر اجتماعی: مردم عادی (کرمانج)، خوانین، شهری اصیل(سابلاغی) و سادات می باشد که دارای ساختار طبقاتی نسبتا بسته بوده و بیشتر بر معیارهای انتسابی و اصل و نسب استوار است و در کل خصوصیات قشربندی در جوامع کمتر توسعه یافته را داراست. یافته های مربوط به بخش کمی تحقیق حاکی از از وجود تفاوت معنی دار در بیشتر ابعاد مقیاس فرهنگی شوارتز(برانگیختگی، لذت گرایی، موفقیت،قدرت گرایی،وجهه،امنیت گرایی،همنوایی،سنت گرایی، ،خیرخواهی و جهان گرایی) و عدم تفاوت معنی دار در بعد استقلال در بین طبقات چهارگانه می باشد. نتایج تحقیق با بسیاری از نظریات مطرح شده در تحقیق از جمله نظریه طبقاتی مارکس، نظریه منزلت اجتماعی وبر و نظریات پیر بوردیو، همچنین با نتایج پژوهشهای قبلی از جمله تحقیقات لهسایی زاده، قاسمی و جواهری همخوانی دارد.
Regardless of how ideal the issue of the need for equality and destroying classes is، stratification in society is a social reality، and human societies have different hierarchies، classes and social bases. Membership in a social class، as well as having a special status، determines values، goals of life and general biases towards human and social issues. The present article is aimed at analyzing the sociological structure of the class of Kurdish Mukryan society and its changes over the last half century (based on the class structure of Mahabad city)، as well as the assessment of their value system. The research method is a combination method and consists of two qualitative approaches (historical analysis to examine the class structure of society) and quantitative (evaluation and evaluation of the value system of the classes). The statistical population consisted of all the people living in Mukherah. In the qualitative section of the research، the whole population was studied and in the quantitative part of the research based on cluster sampling، Mahabad city was selected as sample and appropriate sample size was determined with the maximum dispersion and error rate of 5% 356 people. In the historical analysis، based on valid documents، the class structure of the society has been studied from the past to date. In a quantitative part of the research، the data were analyzed by the standard scale of Schwartz cultural values and analyzed using one-way ANOVA test. Has been. Based on the results of the qualitative section of the research، the study population consists of four types of social strata: the ordinary people (Krimanj)، Jinan، asylum (Soblaqhi) and Sadat، which has a relatively closed class structure and is more based on attribution and parenting criteria. And، in general، the characteristics of stratification in less developed societies. The findings of the quantitative research indicate that there is a significant difference in most aspects of Schwartz's cultural scale (arousal، pleasure، success، strengthism، reputation، securityism، consistency، traditionalism، benevolence، and universalism) and no difference Meaningful in the dimension of independence among the four classes. The results of the research are consistent with many of the theories presented in the study، including Marx's class theory، Weber social theory of dignity، and Pierre Bourdieu's theories، as well as the results of previous studies، such as the studies of Lansai Zadeh، Qasemi and Javaheri.
خلاصه ماشینی:
بر اساس نتایج بخش کیفی تحقیق ، جامعه موردمطالعه شامل چهار نوع قشر اجتماعی : مردم عادی (کرمـانج )، خـوانین ، شهری اصیل (سابلاغی ) و سادات می باشد که دارای ساختار طبقاتی نسبتا بسته بوده و بیشتر بر معیارهـای انتسـابی و اصـل و نسب استوار است و در کل خصوصیات قشربندی در جوامع کمتر توسعه یافته را داراست .
نابرابری اجتماعی وضعیتی است که در چارچوب آن ، انسان ها دسترسی نابرابری به منـافع با ارزش ، خدمات و موقعیت های جامعه دارند (لهسایی زاده ، ١٣٨٣: ٦) و بـه طـور کلـی تـر بـه تفاوت هایی میان افراد اشاره می کند که بر نحوه زندگی آنها ، خاصـه بـر حقـوق ، فرصـت هـا، پاداش ها و امتیازاتی که از آنها برخوردارند ، تاثیر دارد (گرب ،١٣٧٩: ١٠) همچنین در منابع جدید نابرابری به وجود تفاوت های دایمی و منظم در قدرت خرید کالا هـا، خـدمات و امتیـازات میـان گروههای معینی از مردم که شاخص آن نابرابری در پاداش به کار است ، تعریف شده است (ملک ، ١٣٨٢: ١٠٣).
همچنـین در فرهنگ پیشرفته آکسفورد به عنوان باورها درباره آنچه که درست و غلط بوده و آنچـه کـه در زندگی مهم است تعریف شده است )١٤٣٥ :٢٠٠٥,Hornby( و در اصطلاح ، عقیده یا باور نسبتا پایداری است که فرد با تکیه بر آن ، یک شیوه رفتاری خاص یا یک حالت غایی را، کـه شخصـی یا اجتماعی است ، به یک شیوه یا حالت دیگر که نقطه مقابل حالت برگزیده قرار دارد، ترجیح می دهد (رفیع پور، ١٣٧٨ :١١١) محققان در حوزه های مختلف به مفهوم ارزش توجه کرده انـد و در علوم اجتماعی نیز معانی و دسته بندی های مختلفی یافته است .