چکیده:
این نوشتار بر آن است تا نمادینگی و دیگرسانی پدیدههای شگرف و افسونگرانه شبدیز و گلگون را در خسرو و شیرین نظامی به روش تحقیق کیفی از نوع تحلیلی ـ توصیفی و شیوه متنپژوهی واکاوی کند. نتایج نشان میدهد این دو اسب با ظرفیّت سرشار و پایانناپذیر اساطیری، هنری و ادبی تغییر جنسیّت میدهند؛ با استحاله خود در ساختار مرکزی داستان نقشورزند و با هنرنمایی شاعر در حسّاسترین صحنههای این ماجرای پرکشش عشق و عاشقی، مرکب عشقاند. در صحنههایی که عاشق و معشوق با هم رویارو می شوند؛ آنها را تداعی و آینگی می کنند و نیروهایی غیربشری، فراطبیعی و فراتر از هیات حیوانی اند که به عنوان عنصری مکمّل و تعالی بخش در رسیدن به مقصد عشق پدیدار می شوند.
خلاصه ماشینی:
در این راستا به دنبال پاسخ به پرسشهای زیر هستیم : ـ شبدیز و گلگون به عنوان دو حیوان ، دو اسب ، دو مرکب (وسیلۀ حمل و نقل )، دو یاریگر و همراه و حتی دو شخصیت پویا و خلاق ، چگونه با دو شخصیت خسرو و شیرین همراه شده ، و آنها را آینگی و تداعی کرده اند؟ ـ چرا خسرو و شیرین در بخشهایی از منظومه ، که این دو شخصیت با یکدیگر ارتباطی ندارند از اسبهایی بجز شبدیز و گلگون ؛ همچون سمند و گیلی استفاده می کنند؟ ١-١ پیشینۀ پژوهش دربارة نقش و جایگاه اسب ، مطالعات بسیاری صورت گرفته است .
بیطاقتی، شوریده دل ، خجل و شرمسار بودن و اشک گلگون داشتن ـ که تناسب صوتی گلرنگ و گلگون با فضای کلام همخوانی تام و تمامی دارد ـ و حتی به کار بردن تعبیر گلرخ برای شیرین و ترکیب گلگون برای آب دیده ، که سازة گل در آنها با گلگون مشترک است در آفرینش عنصر گلگون به عنوان مرکب عشق ، نقش دارد؛ واسطه ای که شیرین را به سوی خسرو میبرد و جدایی ناپذیری و همگامی شیرین و گلگون را در سفر عشق تداعی میکند؛ همان طور که رخش در صحنه های نبرد با رستم همراه و «برای پهلوان نقش مکمل ، یاریگر و تأمین کنندة بخشی از قوای مادی و روحانی پیروزیبخش طبیعت را ایفا میکرده است » (قائمی و یاحقی، ١٣٨٨: ١٥).