چکیده:
بنیان اندیشه سیاسی هابز بر تحلیل دوگانه وی از انسان مبتنی است: از سویی انسان به مثابة جسم مادی مرکب در شبکهای از نیروهای مکانیکی که تابع امیال و انفعالات خویش است. و از دیگر سو انسان همچون موضوع مطالعه مفاهیم حق و تکلیف که به وسیله قرارداد تشکیل اجتماع میدهند. تلاش هابز بر این است که نظام سیاسیاش با تحلیل مادهگرایی از رفتار انسان سازگار باشد. به همین دلیل در اندیشه هابز آگاهی از سازمان سیاسی مشروط به شناخت سرشت بشری است، و شناخت حالات و انفعالات بشر به شناخت اصول مکانیکی و قوانین فیزیک وابسته است. اخلاق و سیاست هابز نیز با مادهانگاری مکانیکی منطبق هستند و گاهی بر همان زمینه شرح و بسط داده شدهاند. پرسشهای راهبر ما در این مقاله عبارتند از: سرشت انسان به مثابه یکی از عناصر اصلی نظام روانشناختی هابز چه مختصاتی دارد؟ هابز چگونه بر پایة مختصات سرشت انسان، فلسفة سیاسی خود را تدوین کرده است؟ مدعای اصلی مقاله این است که در نگاه هابز سرشت انسان بر اصل حرکت و بر اصول مکانیکی استوار است و در نتیجه، توانایی ایجاد جامعه سیاسی در سرشت بشر نوشته نشده است. انسان مدنیبالقسر است و باید اجتماعپذیر ساخته شود، به این معنا که نظم جامعه سیاسی نه نظمی طبیعی بلکه نظمی تصنعی است که در مفاد بندهای یک قرارداد تجلیپذیر خواهد بود. بنابراین روانشناسی مکانیکی هابز زمینهساز فلسفه مدنی اوست.
خلاصه ماشینی:
تفسير هابز از سرشت انسان و تأثير آن در شکل گيري فلسفۀ سياسي او * سيد مصطفي شهرآييني ** دانشيار فلسفه ، دانشگاه تبريز (نويسنده مسئول ) يوسف نوظهور دانشيار فلسفه ، دانشگاه علامه طباطبائي بيان کريمي دکتري فلسفه ، دانشگاه تبريز چکيده بنيان انديشه سياسي هابز بر تحليل دوگانه وي از انسان مبتني است : از سويي انسان به مثابۀ جسم مادي مرکب در شبکه اي از نيروهاي مکانيکي که تابع اميال و انفعالات خويش است .
پرسش هاي راهبر ما در اين مقاله عبارتند از: سرشت انسان به مثابه يکي از عناصر اصلي نظام روان شناختي هابز چه مختصاتي دارد؟ هابز چگونه بر پايۀ مختصات سرشت انسان ، فلسفۀ سياسي خود را تدوين کرده است ؟ مدعاي اصلي مقاله اين است که در نگاه هابز سرشت انسان بر اصل حرکت و بر اصول مکانيکي استوار است و در نتيجه ، توانايي ايجاد جامعه سياسي در سرشت بشر نوشته نشده است .
هابز، روان شناسي، فيزيک ، سياست ، اصول مکانيکي، سرشت انساني، دولت * تاريخ وصول : ٩٥/٧/٦ تاييد نهايي : ٩٥/٩/٣٠ اين مقاله برگرفته از پايان نامه دکتري با عنوان مباني مابعدالطبيعي آراي سياسي هابز و اسپينوزا در دانشگاه تبريز است .
هابز با اين تصور از اعمال و حرکات آدمي، حرکت معطوف به کنش انسان را در دست يابي به قدرت به عنوان ميل يا خواهش مورد توجه قرار ميدهد که در ميان همه آدميان وجود دارد و خاص گروه اندکي از مردان جاه طلب و آزمند نميباشد (مکفرسون ، ١٣٩٣: ٢٩).
هابز در مقدمه لوياتان از شباهت انفعالاتي مانند خواهش ، ترس و اميد سخن ميگويد که در تمام انسان ها مشترک است و در خاتمه کتاب از تمايلات شناخته شده و طبيعي آدميان صحبت کرده است (هابز، ١٣٩٣: ٥٦٩ و ٧٢).