چکیده:
هدف مقاله حاضر بررسی داستان کوتاه "لالایی لیل ی" بنی عامری ب راساس نشانه- معناشناسی نظام
گفتمانی است.مساّله اصل یآن پرداختن به نظامها یگفتمانی شوشی در ایعاد حسی-ادراکی» عاطفی و
زیباییشناسی د رآن است و پاسخ به این سوّا ل که داستانها ی کوتاه ایران تا چه میزان با ای ن نظریه قابل
نحلی لاند؟ شایان ذک راست که این مقاله ابندا با فیشبرداری ا زگفتمانهای داستان» به روش تحلیل
محتوایی انجا مگرفته است. در دی دگاه نشانهمعناشناس یگفتمانی است که فرایند تولید معنا با پدیدارشناسی
پیوند میخورد. در نشائهمعناشناسی» ه رنشانه در تعامل» چالش» تفاب ل» همسویی» دگرسویی و ...با
نشانههای دیگ راست که ح رکتی فرایندی را رقم میزند و این ح رکت راه ی است به سوی تولید مضا؛ از
این رو معناسازی تحت نظارت نظامها یگفتمانی قرار م یگیرد. نتیجهی این بررسی نشان میدهد که
چگونه *حواس ششگانه* به داستان» بعد پدیدارشناسی میدهد و با ایجاد نکانهای در شخصیت اصلی
داستان یه پیشتنی دگی و حاضرسازی غایب میرسد و چگونه فرایند عاطفی و بعد زیباییشناس یآن شکل
م یگیرد.
خلاصه ماشینی:
داستان «لالايي ليلي » بني عامري از داستان هاي دفاع مقدس است و اگرچـه گفتمـان آن زيربنـايي روايـي دارد؛ بـه ايـن گونه که گروهي از سربازان با فرمانده خود براي انجام مأموريتي در حرکـت هسـتند؛ امـا گفتمـان آن تحـت تـأثير حضـور حسي - ادراکي آغاز مي شود و در شرايطي ناپايدار، منعطف و غير منتظره قرار مي گيرد.
همچنين مقالاتي در زمينـه نشـانه معناشناسـي وجود دارد؛ ازجمله : «مانلي ، نشانه ي سيال »، «پي دار چوپان » و «تحليل گفتماني شعر نيما» از اکرم آيتي ؛ بررسي نظام عـاطفي گفتمان در شعر «غزل براي گل آفتابگردان » بر اساس رويکرد نشانه - معناشناختي از عصمت اسماعيلي و ابراهيم کنعاني کـه نمونه هايي از کاربرد نظريه نشانه -معناشناسي هستند.
راوي ، همان سربازي است که دخترک را پيداکرده ، دست روي صورت او مي گذارد و دخترک بـا انگشـت هـاي کوچکش موهاي سرباز را شانه مي زند و ايـن عمـل دختـرک سـرباز را بـه دوران کـودکي و مـادرش مـي انـدازد و لالايـي مي خواند و ننو را تکان مي دهد.
صداها در سوژه ها نفـوذ مـي کنـد و رابطـه اي بين من و ديگري (تأثيرگذار و تأثيرپذير) را به وجود مي آورد: جدول ١: نشانه هاي صداهاي غير کلامي در متن {مراجعه شود به فایل جدول الحاقی} حس شنيداري در آغاز داستان زمينه ساز يک پيش تنيدگي براي راوي است کـه در پايـان داسـتان بـا حـس لامسـه ايـن حاضرسازي زنده مي شود.