چکیده:
در این مقاله، نقش ناحیه گیلان به عنوان عاملی تاثیر گذار در روابط بین دو دولت عثمانی و صفوی در فاصله سال های 999- 1005 ه . ق/1590-1596 م که با زمامداری احمدخان کارکیا همراه بود، مورد بررسی قرار گرفته است. در دوره مورد بحث، دو دولت عثمانی و صفوی با وجود اختلافات اساسی بر سر ناحیه گیلان، با مصلحت اندیشی از اقدام نظامی اجتناب کردند، در این بین با وفات احمدخان والی سرکش و عاصی گیلان که به اختلافات دامن می زد، مسئله گیلان در سیاست خارجی هر دو دولت، نقش تنش زای خود را از دست داد. مقاله حاضر، بیشتر به تحلیل نامه نگاری های صورت گرفته بین طرفین درگیر، پرداخته و روابط دو دولت عثمانی و صفوی رااز پرتو این نامه نگاری ها، مورد مداقه وتحلیل قرار داده است.
خلاصه ماشینی:
شاه عباس در این نامه ، چنین نگاشته بود: سابقا احمدخان حاکم گیلان ، سفیری را به آستانه سعادت (استانبول )، فرستاده و مملکت خود را به عنوان هدیه به پادشاه بخشیده است ؛ اما او هیچ صلاحیت و اختیاری در آن مملکت ندارد.
شاه عباس در نامه خود تأکید کرده بود که : اولکای (اولکه ) گیلان ، از قدیم الایام ، تحت تصرف صفویان بوده و احمدخان نیز تبعه دولت صفوی میباشد و به جهت سرکشی و ظلم و ستمی که به مردم روا داشته است ، دولت صفوی، سپاهیان خود را به سوی او فرستاده و اراضی گیلان را به اولکای صفوی الحاق کرده است ؛ جدای از این ، شاه عباس خاطرنشان میکند که : پناهنده شدن احمدخان به دولت عثمانی، مغایر معاهده صلح استانبول (٩٩٩ هـ.
ق نوشت ، اعلام کرد که : به مرزهای تثبیت شده دو دولت در معاهده صلح استانبول پایبند است و در باب احمدخان نیز تصریح کرده بود، چون او از زمان های دور با دولت عثمانی در ارتباط بوده است ، پناهنده شدنش به دولت عثمانی مغایر شرایط صلح نیست ، هم چنین از شاه عباس میخواهد که احمدخان را عفو کرده و با نزدیکان او به خوبی رفتار کند و منصب و حکومت گیلان را به او بازگرداند ( Feridun .