چکیده:
کشف ظرافتها و زیباییهای زبانی و بیانی آثار ادبی، اعم از نثر و نظم، در گرو آشنایی با علوم بلاغی است و به کمک آنها میتوان یک معنی را در راستای خلاّقیتی ادبی و هنری به گونههای متفاوت بیان کرد. البته این امر مشروط بدان است که تفاوتهای مذکور مبتنی بر تخییل باشد. بررسی انتقادی ـ مقایسهای این کتابها میتواند در شناخت بیشتر و دقیقتر آنها بسیار مؤثر و سازنده باشد. بنابراین، این پژوهش در پی آن است که به نقد و بررسی بخش «بیان» در کتابهای بلاغت فارسی کهن و معاصر با دیدی انتقادی و علمی بپردازد و کاستیها و نواقص آنها را بدون هر گونه حبّ و بغضی همراه با شواهد و مستندات کافی نمایان سازد. در جستار حاضر، تقریباً همۀ منابع موجود «بیان» از قدیم تا معاصر بررسی شد و در یک واکاوی انتقادی در سه سطح، به شباهتها، اختلافها و تناقضها پرداخته شد که شامل عیوب و ایرادها هستند. بررسیها نشان میدهد که نویسندگان در اغلب کتب بلاغی، در تعاریف، ارائه نظریات و ذکر شواهد مثال به تقلید و تکرار پرداختهاند و شامل ضعفها و کاستیهایی چون عربیمآبی یا سرهنویسی افراطی، اختصار یا تفصیل و نیز استفاده از مثالهای دشواریاب هستند.
خلاصه ماشینی:
ب ) کتاب هايي که اغلب با معيارهاي سنتي و به تقليـد از کتـاب هـاي بلاغـت عربـي تأليف شده اند و بيشتر مطالب آن ها با ماهيت زبان فارسي سازگار نيست و اگرچه اين آثـار همگي معاصر هستند، اما بيشتر مثال ها و مصاديق آن ها از کتـب مشـهور بلاغـت عربـي گرفته شده است ؛ مانند روش گفتار زاهدي، هنجار گفتـار تقـوي، و درر الأدب آق اولـي و معاني و بيان رنجبر.
شباهت در مباحث و نظريات در بيشتر هر سه گروه يادشده ، شاهد تکرار موضوعات و مباحـث هسـتيم ؛ گـويي همگـي آن ها نسخه هاي مشابهي هستند که از نسخۀ واحدي تقليد کرده اند؛ اگرچه در ميانشان به صاحب نظراني چون وطواط ، همايي، رجايي، شميسا و تا حدي ثروتيان برميخوريم کـه در ميان انبوه اصطلاحات و تعريف هاي تکراري، با افزودن نکات يا تعاريف جديد و يـا طـرح مباحثي نقادانه ، همواره سعي داشته اند که مطالب بلاغي را از سيطره نفـوذ بلاغـت عربـي خارج نمايند و به صورت کاربردي، آن ها را با روحيۀ زبان فارسي سازگار نمايند؛ به عنـوان مثال از قدما، رشيدالدين وطواط در حدائق السحر پيوسته سعي داشته است که تعريف هايش را با نقد همراه کند؛ چنـان کـه در بـاب «التشـبيهات » درباره وجـه شـبه وهمـي و خيـالي گفته است : «تشبيهي است که در خيال و وهم موجود هستند؛ مثل اينکه انگشـت افروختـه (زغال ) را به درياي مشکيني که امواج آن زرين باشد، تشـبيه کنـيم ؛ همچـون تشـبيهات ازرقي که پسنديده و نيکو نيست » (وطواط ، ١٣٦٢: ٨٣).