چکیده:
هدف اصلی تاریخ ادبیات، نگارش تاریخ تحولات ادبی است. بینامتنیت نیز در این حوزه، دانش تبیین ارتباطات متون به شمار می آید. بینامتنیت به کمک تاریخ ادبیات، به شریان ارتباطی متون، اعصار و جوامع پی می برد و تاریخ ادبیات نیز با بهره از فنون ارتباطی ای که بینامتنیت در اختیارش می گذارد، به شناخت عمیق تر و دقیق تر ادبیات دست می یابد.
این جستار به مثابه دریچه کوچکی است که به دنیای ارتباطات دانش تاریخ ادبیات و بینامتنیت گشوده شده است. به همین منظور کار را با بررسی و تلفیق مبانی نظری تاریخ ادبیات و دانش بینامتنیت و نیز نقد و نظریه های ادبی طراحی کرده ایم. عمده مقصود این پژوهش، تنها نشان دادن وجوه اشتراک و راه های ارتباطی تاریخ ادبیات با دانش بینامتنیت و برشمردن خدمات متقابل این دو با یکدیگر است.
خلاصه ماشینی:
com تاریخ دریافت : ١٣٩٦/١/١٩ تاریخ پذیرش : ١٣٩٧/٢/٩ بینـامتنیت یا هنر ارتباطات ، به عنوان کشـــف بزرگ قرن در عرصـــۀ ادب ، هنر و ســـایر مطالعات فرهنگی و انســـانی، امروزه یکی از رویکردهـای نوین در دنیـای ادبیـات و هنر اســـت کـه موجب دگرگونیهای اسـاسـی در نظریه های ادبی- هنری پس از خود شـده اسـت .
این پژوهش به مثابۀ دریچۀ کوچکی اسـت که به دنیای ارتباطات این دو دانش گشـوده شده ، و کار را بـا بررســـی و تلفیق مبـانی نظری تاریخ ادبیات ، بینامتنیت و نیز نقد و نظریه های ادبی طراحی نموده اســت .
مورخ ادبی معاصــر اگرچه به متون کهنی چون تذکره ها و دیگر اقلام و منابع تاریخ ادبیات نگاری ســـنتی دســـترســـی دارد، به محض نگارش و گزارش ادبیـات گـذشـــتـه در زمـان حال ، خواه ناخواه زبان و بینش امروزی خود را در نگارش آن ها دخـالت و ســـرایت میدهد.
مورخ ادبی برای شـناخت عمیق گذشـته و بازسـازی آن باید به حقیقت مسلط و «روح زمان » در هر دوره نزدیک شـود، معیارها و اصـول زیباییشـناسی، اعتقادی، اجتماعی و فرهنگی روزگار مؤلف را شناسایی کند و آن گاه به نگارش تاریخ ادبی بپردازد؛ وگرنه به پژوهشــگری بدل میشــود که تمام رویدادها و آثار ادبی و شـخصـیت ها را با قالب های از پیش تعیین شـده میسـنجد (فتوحی، ١٣٨٧: ٥٥).
بنابراین یکی از وظایف مهم مورخ ادبی کشـف ارتباط میان متون ادبی و مسـئلۀ بینامتنیت است که این مبحث به مقولۀ نقد و نظریه های ادبی مربوط اسـت .