چکیده:
بررسی گستره اختیارات و وظایف ولیفقیه، نقش مهمی در اعمال حاکمیت و اجرای سیاستهای اسلامی دارد. محقق خویی افزون بر پذیرش ولایت در حوزه افتاء و قضاء، امور حسبه به معنای مضیق آن را داخل در محدوده اختیارات ولیفقیه میداند و حسبه به معنای موسع که شامل ولایت سیاسی فقیه شود، در آرای ایشان مبهم به نظر میرسد. صاحب جواهر ولایت عامه فقیه و امام خمینی ولایت مطلقه، به معنای زعامت بر امور مسلمین و جامعه را قبول دارند. مدعای مقاله این است که فقها نوعی ولایت را برای فقیه پذیرفتهاند، اما از جهت ضیق و توسعه این ولایت، اختلافاتی در آرای آنها مشاهده میشود. این مقاله که با روش کتابخانهای و بهرهگیری و استناد به آثار فقهی صورت گرفته، اشتراکات و افتراقات اندیشه فقهای یادشده را درباره گستره وظایف و اختیارات ولیفقیه بررسی کرده، به این نتیجه رسیده است که عرصه آن محدود به افتاء و قضاء نیست و شامل ولایت سیاسی نیز میشود. تعارضی که میان دیدگاههای این سه اندیشمند در اثبات ولایت برای فقیهان دیده میشود، اختلافی بدوی و ظاهری است، نه حقیقی و غیرقابلجمع
خلاصه ماشینی:
آنچه از بررسي عبارت هاي اين سه متفکر بزرگ اسلامي در خصوص امور حسبيه بـه دست آمده ، چنين است : از نظر معنايي و تعريف اصطلاحي، هيچ گونه اختلافـي بـين آنهـا وجود ندارد و هر سه معناي مشترکي را از کاربرد واژه حسـبه در کتـب فقهـي خـود اراده کرده اند که همان معناي مشهور نزد فقهاست ؛ يعني «آنچه در بعـد دنيـوي و اخـروي بـه مصالح عمومي ارتباط دارد و شارع مقدس راضي به ترک و اهمال آن نيست و برپايي آن را ضروري ميشمارد» (خويي، ١٤١٨ق .
الف : ٤٢٢-٤٢٣)؛ ولي امام خميني و صاحب جواهر افزون بر پذيرش قدر متيقن ، اين تصرفات فقيه را از باب ولايت در نظر گرفته اند کـه بـه دليـل نصب ايشان از طرف شارع ، متصدي آن خواهنـد بـود (نجفـي، ١٤٠٤ق ، ١٥: ٤٢١-٤٢٢ و ٢١: ٣٩٥- ٣٩٤ و ٤٠: ١٨؛ امام خميني، ١٤٢١ق ، ٢: ٦٦٥)؛ به اين معنا که فقيهان در عصـر غيبـت از طرف معصومان بر امور حسبيه منصوب اند.
بنا بر انديشه فقهي صاحب جواهر و حضرت امام ، اين حق تصرف به «ولايت » تعبير شده است و آن را زيرمجموعه همان مفهـوم عـام ولايـت فقيهـان قـرار ميدهند (نجفي، ١٤٠٤ق ، ١٥: ٤٢١-٤٢٢؛ امام خمينـي، ١٤٢١ق ، ٢: ٦٢٣)؛ اما محقق خويي تعبيـر متفاوتي از آن ارائه کرده و از حق تصرف و افراد مشـمول قـدر متـيقن در اجـراي برخـي احکام و انجام برخي تصرفات و مانند آن سخن گفته است (خويي، ١٤١٨ق الف : ٤٢٣).