چکیده:
سکونتگاههای غیر رسمی امروزه یکی از مهمترین مسائل اجتماعی است. زنان در این مناطق طرد تشدید یافتهای را به لحاظ محرومیت و جنسیت تجربه میکنند. طرد اجتماعی به مفهوم گسست پیوندهای میان افراد و جامعه است. مطالعهی طرد اجتماعی زنان ساکن در سکونتگاههای غیررسمی، میتواند موجب آشکار شدن ابعاد محرومیت و ارائهی تصویر روشنتری از این مساله گردد. هدف پژوهش حاضر مطالعهی تجربهی طرد اجتماعی زنان ساکن در سکونتگاه غیررسمی واقع در منطقهی 2 تهران، با نام محلهی اسلام آباد است. این پژوهش از روششناسی کیفی بهره برده و برای جمعآوری دادهها، از تکنیک مصاحبهی نیمهساختار یافته استفاده کرده است. شیوهی نمونهگیری این تحقیق، نمونهگیری نظری است. تعداد 24 نفر در این پژوهش شرکت کردند. دادهها به شیوهی تحلیل تماتیک مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. نتایج یافتهها نشان میدهد، اغلب زنان در این محله از داشتن روابط بین گروهی و فرامحلی محروم هستند. به سبب وجود سبک زندگی سنتی از داشتن مهارت و امکان اشتغال برخوردار نبوده و زیست وابستهای را تجربه میکنند. همچنین آنان تجربهی بسیار محدودی از رفت و آمد به سایر نقاط شهری را داشته، آشنایی کمی از تهران دارند. علاوه بر آن به سبب درونی کردن تصویر منفی از محله و داغ ننگ از سکونت در محله احساس شرمساری کرده و روابط خود را با بیرون از محله کاهش دادهاند. این مساله همچنین فرصتهای ازدواج برای دختران را کاهش میدهد. تفاوتهایی در تجربهی طرد اجتماعی دونسل از زنان در محله وجود دارد؛ زنان نسل دوم علاوه بر طرد از جامعهی بزرگتر، طرد ارادی از اجتماع محلی و احساس نابرابری را نیز تجربه میکنند.
خلاصه ماشینی:
تجربه ي طرد اجتماعي زنان در سکونتگاه هاي غيررسمي (مورد مطالعه : محله ي اسلام آباد تهران ) 2 سميه شالچي ١، صفيه قليزاده چکيده سکونت گاه هاي غير رسمي امروزه يکي از مهم ترين مسائل اجتماعي است .
يکي از مکانيسم هايي که سکونت گاه هاي غير رسمي را تبديل به گتوهاي شهري فقير پايدار کرده و امکان برون رفت آنها را از اين وضعيت دشوار ميکند، تجربه ي طرد اجتماعي در بين ساکنان آن است .
1 Peruzzi 66 زنان همواره و بخصوص در کشورهاي در حال توسعه در ساختارهاي اقتصادي و اجتماعي جامعه ، داراي موقعيتي شکننده و آسيب پذير هستند که اين شرايط براي زنان ساکن در سکونت گاه هاي غيررسمي به مراتب شديدتر است .
اين پژوهش به مطالعه ي تجربه ي ابعاد طرد اجتماعي زنان ساکن در محله ي اسلام آباد، يکي از محدوده هاي اسکان غيررسمي در تهران ميپردازد.
اين گروه مهاجراني هستند که از وطن خود و ارتباطات خانوادگي و خويشاوندي فاصله گرفته اند که اين امر سبب شده ، بر اهميت روابط همسايگي افزوده گردد؛ در مقابل آن اغلب دختران و زنان جوان به دليل حس بيگانگي نسبت به ساکنان و محله ي زندگيشان ، کمترين تعامل و ارتباط را با محيط بيرون و همسايگان مجاور برقرار ميکنند که اين تفاوت فرهنگ و سبک زندگي در تمامي ابعاد طرد ظهور و بروز پيدا کرده است .
از تجربه هاي ديگر طرد زنان ساکن در اسلام آباد درونيسازي تصوير منفي زندگي غير رسمي بسان يک داغ اجتماعي و در نتيجه احساس شرمساري است .